Tuzuk-I-Jahangiri.Vol.01
About this text
Introductory notes
Tuzuk-I-Jahangiri contains the memoirs of Emperor Jahangir (1569-1627). The chronicle is partly composed by the emperor himself, who composed the first volume till the 12th year of his reign and then later gave it up in the seventeenth. The chronicle was then extended up to the beginning of the nineteenth year by Mutamad Khan. The printed edition of the Persian text was compiled Sir Syed Ahmed Khan at Ghazipur in 1863 and Aligarh in 1864. His edition contains the additions made by Mutamad Khan and Muhammad Hadi. Tuzuk-I-Jahangiri was translated into English by Alexander Rogers and then revised with the addition of notes by Henry Beveridge. Our selections contain excerpts on the emperor's observations on agriculture, diseases, vegetation, climate and dietary regulations.
1.
خربوزه و انبه و دیگر میوه ها در آگره و نواحی آن خوب میشود غایتاٌ از میوه ها مرا به انبه میل تمام است در آیام دولت حضرت عرش آشیانی اکثر میوها ی ولایت که درهند نبود بهم رسید اقسیم انگورها از صاحبی وحبشی و کشمشی درشهرهای مقرر شایع گشت چنانچه در باز ارهای لاهور در موسم انگور انمقدار که خواهند از هر قسمئ هرجنس بهم میرسد از جمله میوه ها میوه ایست که آنرا انناس می نامند و در بنادر فرنگ میشود درغایت خوشبوئی وراست مزه گی است درباغ گل افشان آگره هر سال چندین هزار بر می آید .
2.
بعد از جلوس اولین حکمی که از من صادر گشت بستن زنجیر عدل بود که اگر متصدیان مهمات دارالعدالت در داد خواهی وغور رسی ستم رسیدگان و مظلومان اهمال و مداهنه ورزند ان مظلومان خودرا بدین زنجیر رسانیده سلسله جنبان گردند تا صدای آن باعث اگا هی گردد وضع آن برین نهج است که از طلای ناب فرمودم زنجیری سازند طولش سی گز مشتلبر شصت ژنگ وزن آن چهار من هندوستان که سی و دومن عراق بوده باشد یک سرش بر کنگوه شاه
برج قلعه آگره استوار ساخته سر دیگر را تا کنا کناره دریا برده برمیل سنگین که نصب شده بود محکم ساختند و دوازده حکم فرمودم که درجمیع ممالک محروسه معمول داشته این احکام را دستور العمل سازند * اولِ منع ذکات از تمغا و میر بحری وسایر تکالیفی که جاگیرداران هر صوبه و هر سرکار بجهت نفع خود وضع نموده بودند * دوم درراه های که دزدی و راه زنی واقع شود و آن راه پاره از آبادانی دور باشد جاگیرداران نواح سرائ و مسجدی بنا نهند و چاهی احداث کنند تاباعت آبادانی گشته جمعی دران سرا آباد شوند و اگر بمحال خالصه نزدیک باشد منصدی انجا سرانجام نماید و در راهها بار سوداگران را بی اذن ورضای ایشان نکشاید * سوم در ممالک محروسه از کافرو مسلمان هر کس که فوت شود مال ومنال او بورثه او واگذارند هیچ کس دران مدخل نسازد و اگر وارث نداشته باشد بجهت ضبط ان اموال مشرف و تحویلدار علیحده تعین نمایند تاان و جهه بمصارف شرعی که ساختن مساجدوسراها و مرمت پلهای شکسته واحداث تالابهاوچاه ها باشد صرف شود – چهارم شراب و دربهره و انچه از قسم مسکرات منهیه باشد نسازند ونفرو شند با انکه خود بخوردن شواب ار تکاب می نمایم و از هژده سالگی تاحال که عمرمن بسی و هشت رسیده همیشه مداومت بان کرده ام در اوایل چون بخوردن آن حریص بودم گاهی تابیست پیاله عرق دوآتشه تناول میشد چون رفته رقته در من اثر تمام کرد در مقام کم شدن آن شدم در عرض هفت سال از پانزده پیاله به پنج شش رسانیدم و اوقات نوشیدن نیز مختلف بود بعضی اوقات سه چهار ساعت نجومی از روز باقیمانده آغاز خوردن میکردم و بعض اوقات در شب و برخی در روز تا سی سالگی برین نهج بود بعد ازان وقت خوردن در شب قرار دادم درین ایام خود محض برای گواهرش طعام می خورم * پنجم خانه هیچکس را نزول نسازند * ششم منع نمودم که هیچکس گوش و بینی شخصی را بهیچ گناهی نبرد و خود نیز بدرگاه الهی نذر نمودم که هیچکس را بدین سیاست معیوب نسازم * هفتم حکم کردم که متصدیان خالصه و جاگیردران زمین رعایا را بتعدی نگیرند و خود کاشت خود نسازند* هشتم عامل خالصه و جاگیردار در پرگنۀ که باشند بمردمان بیحکم خویش نکنند * نهم در شهر های کلان دارالسفاها ساخته اطبا بجهت معالجه بیماران تعین نمایند و انچه صرف و خرچ میشده باشد از سرکار خالصه شریفه میداده باشند * دهم بسنت و الد بزرگوار خود فرمودم که هر سال از هزدهم ربیع الاول که روز تولد من است بعدد هر سالی یکروز اعتبار نموده در ممالک محروسه درین روزها ذیح نکنند و در هر هفته دو روز نیز منع شد یکی پنجشنبه که روز جلوس من است و دیگر یکشنبه که روز تولد پدر من است و ایشان این روز را بدین جهت و بسبب آنکه منسوب بحضرت نیر اعظم است و روز ابتدای آفرینش عالم مبارک دانسته تعظیم بسیار میکردند واز روزهای که در ممالک محروسه کشتن نمیشد یکی این روز بود – یازدهم بطریق عموم حکم کردم که مناصب و جاگیرهای نوکران پدرمن برقرار باشد بعدازان بقدر حالت هر (؟)برمنصبهای ایشان افزوده ازده دوازده کم نه و تا ده سی وده چهل اضافه مقرر گشت [Page 5] و علوفه جمیع احدیان را از فراز ده پانزده وماهیانه شاگرد پیشه ده دو آزده فرمودم وبر راتبه پردگیان سراپرده عصمت والد بزرگوار خود بقدر حالت و نسبتی که داشتند از ده دوآزده تاده و بست افزودم ومدد معاش اهالی انمه ممالک محروسه را که لشکر دعااند
3.
در یک روز هرده آهو را بتفنگ زده ام از ریاضاتی که والدبزرگوارم میکشیده اند یکی ترک غدای حیوانی بود که در تمام سال سه ماه بگوشت میل [Page 21] میفرموده اند و نه ماه دیگر بطعام صوفیانه قناعت می کردند و مطلق به قتل و ذبح حیوانات راضی نبودند و در ایام فرخنده فرجام ایشان در بسیاری از روزها وماها کشتن حیوانات منع عام بود تفصیل ایام و شهوری که مرتکب خوردن گوشت نمیشدند در اکبرنامه داخل است *
4.
در یکروز از روزهای ایام جلوس صد کس از بندهای اکبری و جهانگیری بزیادتی منصب و جاگیر سر فراز گشتند * در عید رمضان چون اول عیدی بود از جلوس همایون من بعید گاه برآمدم کثرت عظمی شده بود بنماز عید قیام نموده لوازم شکر و سپاس ایزدی بجا آورده متوجه دولت سرا شدم بمقتضای انکه *
5.
چون زکوة ممالک محروسه را که حاصل ان از کرورها میگذشت معاف نموده بودم سایر جهات کابل را نیز که از بلاد مقرر راه هندوستان است و یک کرور و بست و سه لک دام جمع ان میشد بخشیدم ازین دو ولایت که یکی کابل و دیگری قندهار باشد هر سال مبلغهای کلی بعلت زکوة گرفته میشد بلکه عمده حاصل انجا همین زکوة بود این رسم قدیم را ازین دو *محل برداشتم و ازینممر نفع کلی و رفاهیت تمام باهل ایران و توران عاید گشت * شریف آملی را بمنصب دوهزار و پانصدی از اصل واضافه مقرر داشتم بسیار پاکیزه نهاد و خوش نفس است باآنکه از علوم رسمی بهره ندارد اکثر اوقات ازو سخنان بلند و معارف ارجمند سر برمی زند در لباس فقر و تجرید مسافرت بسیار نموده بابسیاری از بزرگان صحبت ها داشته مقدمات ارباب تصرف را در ذکر دارد اینمعنی قالی اوست نه حالی در زمان والد بزرگوارم از لباس فقر و درویش بر آمده و مرتبه امارت وسرداری یافت نطقش بغایت قوی است روز مره و تکلمش باآنکه از مقدمات عربیت عاری محض است در غایت فصاحت و پاکیزگی است و انشای عباراتش نیز خالی از نمکی نیست از شاه قلیخان محرم در آگره باغی مانده
6.
و از روز اول نوروز تا نوزدهم درجه حمل که روز شرف است خلایق داد عیش و کامرانی دادند اهل ساز و نغمه از هرطایفه و هر جماعت جمع بودند لولیان رقاص و دلبران هند که بکرشمه دل از فرشته می ربودند هنگامه مجلس را گرم داشتند فرمودم که هر کس از میکیفات و مغیرات اُنچه میخواسته باشند بخود منع و مانعی نباشد
7.
بجهت نظام و انتظام سلطنت ار باغ مذکور تا شهر فرمودم که دورویه چوبها بریا کرده فتنه انگیزان اویماق و جمعی را که درین شورش همراهی کرده بودند بردار ها و چوبها اویخته هر کدام را بسیا ستی غیر مکرر به سزا و جزا رسانیدند و زمیندارانی که درین خدمت لوازم دولثخواهی بجا اورده بودند ریاست و چودهراهی میانه دریای چناب ابهت فرموده زمینها بطیق مدد معاش بهر یک
8.
در تمام ممالک محروسه خواه در محال خالصه و خواه جاگیر دارحکم فرمودم که غلورخانها ترتیب داده بجهت فقرا فراخور گنجایش آن محل طعام درویشانه طبخ می نموده باشد تا مجاور و مسافران بفیض رسند –
9.
روزیکشنبه بست و ششم ماه مذکور مجلس کدخدائی پرویز بدختر شاهزاده مراد منعقد گشت در منزل حضرت مریم الزمانی عقد شد و جشن و طوی در خانه پرویز ترتیب یافته هر کس دران انجمن حاضر بود بانواع [Page 39] نوازش و تشریفات سرفراز گردید نه هزار روپیه بشریف املی و چندی دیگر از امرا حواله شد که به فقرا و مساکین تصدق نمایند روز یکشنبه دهم رجب بعزم شکار کرچهاک و نندنه از شهر برآمد باغ رامداس را منزل گزیدم چهار روز در انجا مقام شد روز چهارشنبه شنبه سیز دهم وزن شمسی پرویز بعمل آمده او را دوآزده مرتبه باقسام فلزات و دیگر اجناس بوزن در آوردند هر وزنی دو من و هژده سیر شد حکم کردم که مجموع را بفقرا قسمت نمایند درین روز منصب شجاعت خان بهزار و پانصدی ذات و هفتسد سوار از اصل و اضافه مقرر گشت * بزراین سکه زد شاه جهانگیر ظفره پرتو و برروی دیگر درمیان تنکه (ضرب کهنبایت سنه جلوس ) و ب
روز چهار سنبه شنز دهم شوال بخیر و خوبی از شکار معاودت واقع شد بعد از گذاشتن یک پهر و شش گهری از روز مذکور بشهر لاهور درآمدم امرغریبی درین شکار انجا ساخته شده تفنگ در شکم آهوی شنیده نشده بود شکاریان کهن سال ظاهر شد که در غیر مستی اینقسم آواز از هیچ آهوی شنیده نشده بود شکاریان کهن سال و جمعی که در ملازمت بودند تعجبها نموده اظهار کردند که مایان یاد نداریم بلکه از پدران خود نشنیده ایم که این قسم آوازی در غیر مستی از آهو سرزده باشد چون خالی از غرایبی نبود نوشته شد * گوشت بز کوهی را از گوشت جمیع حیرات و حشی لذیزتر یافتم باآنکه پوست بر آن بغایت بد بوست که بدباغت
9.1.
خواجه شمس الدین محمد خافی که مد تی بشغل وزارت والد بزرگوارم مشغولی داشت صفه بسته و حوضی درمیان آن ترتیب داده آب چشمه انجا در می آید و ازانجا بزراعت و باغات صرف میشود بر کنار این صفه گنبذی بجهت مدفن خود ساخته بود بحسب اتفاق انجا نصیب او نشد و حکیم ابو الفتح و گیلانی و برادرش حکیم همام را که در خدمت والد بزرگوارم نسبت مصاحبت و قرب و محرمیت تمام داشتند حسب لحکم انحضرت دران گنبذ نهاده اند-
9.2.
اول باغ شهر آرا سیر کرده بعد ازان بباغ مهتاب و باضی که مادر کلان پدر من بگه بیگم تعمیر کرده رسیدم و ازانجا باورنه و باغی که مریم مکانی که مادر کلان حقیقی من باشند ساخته گذر کردم و باغ صورت خانه یک بزرگترین باغات بلده مذکور است دیده بجا و مقام مقرر مراجعت نمودم شاه آلو بر درخت طور نمودی دارد هر دانه چنان ازان بنظر درمی اید که گویا قطعه یاقوت مدوریست که برشاخهای درخت معلق داشته اند بنای باغ شهر آرا را شهر بانو بیگم دختر میرزا ابو سعید که عمه حقیقی حضرت فردوش مکانی است بنا نهاده اند و مرتبه بمرتبه بران بران اضافها شده در شهر کابل بدان لطافت و خوبی باغی نیست اقسام میوها و انگورها دارد و طراوت آن بدرجه ایست که بکفش پای بر صحن ان نهادن از طبع راست و سلیقه درست دور اسنت * در حوالی این باغ زمینی لایق بنظر در امد از مالکان ان زمین را خریداری نموده فرمودم آبی که از طرف گذر گاه می اید در وسطه این زمین گرفته باغی ترتیب دهند که بان خوبی و لطافت در معموره عالم نبوده باشد و نام ان جهان ارا نهادم -
9.3.
روز جمعه بیست و ششم سعادت زیارت حضرت فردوس مکانی در یافتم [Page 53] زر و طعام و نان حلوای بسیار بروح گذشتگال فرمودم که به فقرا تقسیم نمودند –
9.4.
در هندوستان خصوصاً در ولایت [Page 72] سلهت که از توابع بنگاله است از قدیم رسم شده بود که رعایا و مردم انجا بعضی از فرزندان خود را خواجه سرانموده در عرض مالواجبی بحکام میدادند و این رسم رفته رفته بدیگر ولایت نیز سرایست کرده هرسال چندین اطفال ضایع و مقعوع النسل میشدند و این عمل رواج تمام یافته بود درینولا حکم نمود م که من بعد هیچکس باین امر قبیح قیام و اقدام ننماید و خرید و فروخت خواجه سرایان خورد سال بالکل برطرف باشد باسلا مخان و سایر حکم صوبه بنگاله فرمانها صادر گشت که هر کس مرتکب این امر شود تنبیه وسیاست نمایند و خواجه سراء خورد سال نزد هرکس که باشد بگیرند تا غایت هیچیک از سلاطین سابق این توفیق نیافتند انشاالله تعالی در اندک فرصتی چنان خواهد شد که این رسم فعل *ناخوش بیفائده اقدام نخواهد نمود
9.5.
روز شنبه سیزدهم چهار گهری [Page 77] از روز مانده ماه آغاز گرفتن مرتبه بمرتبه تمامی جرم او منخسف گست و تا پنج گهری شب گرفته بود بجهت دفع نحوست آن خود را بطلاو نقره و پارچه و غله وزن نموده اقسیم حیوانات از فیل و اسپ و غیره تصدق نمودم قیمت مجموع پانزده هزار *روپیه شد فرمودم که بمستحقان و فقرا قسمت نمودند
9.6.
چون فصل ربیع رسیده بود بملاحظه انکه مبادا ار عبور لشکر نقصا نی بمزروعات رعایا برسد و با و جود انکه قوریساول را با جمعی از احدیان بجهت ضبط زراعات تعین نموده بودم و چندی را حکم کردم که منزل بمنزل ملاحظه پائیمالی نموده عوض نقصانی که بزراعتها برسد رعایا را میداده باشند -
9.7.
در روز یک شنبه هقتم ماه قران نحسین واقع شده بود تصدقات از طلاو نقره سایر فلزات و اقسام حیوانات بفقرار و ارباب حاجات مقرر نمودم که دراکثر ممالک محروسه تقسیم نمایند
9.8.
باآنکه خانخانان و امرا و سردارا نی که در برهانپور جمع شده بودند در ملازمت پرویز متوجه رفع و دفع مقهرران گشتند و از اختلاف رایها و نفاق امرا و بی سرانجامی رسد و غله لشکر گران سنگی را که صلاحیت کارهای کلان داشتند براهای نامناسب و کوه های و کتلهای صعب در آورده درعرض اندک روز پریشان و بی سامان ساختند چون کار بدین جا انجامید و تعسر غله بجای رسید که جانی در عوض نانی میدادند بی علاج بمقصد نارسیده برگشتند و حشم قلعه که چشم برامداد این لشکر داشتند از شنیدن این خبربی دل و بی پاشده بیکبار برجوشیدند و خواستند که از قلعه بر آیند خواجه بیگ میرزا چون ؟)این معنی مطلع گشت در مقام تسلی و دلاسای مردم شد و هر چند کوشید نتیجه) [Page 88] نداد اخرالامر بقول و قرار بامردم خود از فلعه بر آمده متوجه به برهانپور گشت در تاریخ مذکور شاهزاده را ملاذمت نمود عرایض که در باب آمدن او رسید چون ظاهر گشت که در تردد و نمک حلالی تقصیر نکرده فرمودم که منصب او که پنج هزاری -ذات و سوار بود برقرار داشته جاگیر تنخواه دهند
9.9.
در غره بهمن مطابق هفدهم ذیقعده حکم کردم که در شهر های کلان ممالک محروسه مثل احمد آباد و اله آباد و لاهور و آگره و دهلی و غیره غلور خانه ها بجهت فقرا ترتیب دهند تاسی محل نوشته شد [Page 100] ازانجمله شش محل سابق دایر بود و بست و چهار محل دیگر الحال حکم شد که دایر -سازند
9.10.
درین ایام وقایع نویس لاهور نوشته بود که در اواخر ماه تیر ده کس از شهر بامن آباد که در دوازده کروهی واقع است رفته اند چون هوا گرمی بهم میرساند پناه بسایه درختی میبرند مقارن آن باد و چکری بهم میوسد و آن باد چون بجماعت مذکور می و زد بلوزه در آمده نه کس ازانها هم در زیر درخت جان دادند و یک کس زنده ماندو آن زنده مدتها بیماری داشت تابعداز محنت بسیار خلاص شد و جانورانی که بر درخت مذکور نشیمن داشت همگی انتاده مردند و دران نواحی هوا این قسم خرابی پیدا کرد که جانوران محرائی بکشت زارها آمده خود را می انداختند و بربالای سبزه غلطیده جان میدادند مجمهً جانوران بسیاری هلاک شدند
9.11.
چون ضابطه کرده ام که شبها راباب استحقاق و دروبیشای را از نظر من میگذرانیده باشند تانظر بحالت هر یک انداخته زمین و زر نقد و بوشش بانها مرحمت نمایم در میان آن مردم شخصی اسم جهانگیر را بااسم اعظم الله اکبر بحساب ابجد مطابق یافته بود بعرضرسانید و اینمعنی را بتفاول و شگون خوب گرفته به باینده آن زمین و اسپ و زر نقد و خلعت کرامت نمودم روز دوشبه پنجم شوال مطابق بست و ششم آباد ساعت داخل شدن باجمیر قرار یافته بود صبح روز مذکور متوجه گشتم چون قلعه و عمارات روضه حضرت خواجه بزرگوار ظاهر گشت قریب بیگ کروه راه را پیاده طی کردم و از دوجانب راه معتمدان را تعین نمودم که بفقرا و ارباب احتیاج زر داده میرفتند
9.12.
در همین روزها آورده بودند فرمودم که بجهت فقرا طعامی دران دیگ طبخ نمایند و درویشان اجمیر را جمع سازند تا دور حضور بانها خورانیده شود پنجهزار کس حاضر شدند و همه ازین طعام سیر خوردند و بعد از خوردن طعان بدست خود بهریک از درویشان زرها داده شد اسلام خان حاکم بنگاله درین ایام بمنصب شش هزاری ذات و سوار سرفرازی یافت و به مکرم خان پسر معظم خان علم مرحمت شد
9.13.
اجمیر دره واقع است در نهایت صفا و در انتهای این دره چشمه ظاهر شده که آب آن در آبگیری دراز و پهناور جمع میشود و بهترین آبهای اجمیر این آبست و این دره و این چشمه بحافظ جمال معروف و مشهور است چون عبور درینمقام واقع شد فرمودم که عمارتی در خور این جا بسازند چون محل مستعد و قابل ترتیب بود در مدت یکسال جای و مقامی ترتیب یافت که روندهای عالم مثل آن جای نشان نمی دهند حوض جاری ساخته اند فواره ده دوازده گز میجهد و برکنار این حوض نشیمنها عمارت یافته و همچنین در مرتبه بالای آن که تالاب و چشمه درانجا واقع است جاهای موزون و ایوانهای دلکش و آرامگاهای خاطر پسند بعضی ازان مصور و منقش بعمل اوستادان ماهر و نقاشان چابکدست ساخته و پرداخته اند چون خواستم که نام آنکان نسبتی بنام مبارک من داشته باشد نام آنرا چشمۀ نور نهادم مجملاٌ عیبی که دارد اینست که بایستی اینجا و مقام در شهری عظیم یا گذر گاهی که خلایق را بران عبور اوفتادی واقع می بود ازان تاریخی که اتمام یافته اکثر اوقات پنجشنبها و جمعها را درین میگذرانم فرمودم که بجهت اتمام *آن شعرا تاریخی فکر کنند سعیدای گیلانی زرگر باشی این مصرعه را که
تاریخ یافت خوب نوشت فرمودم که بر بالای ایوان عمارت پایان انقطعه را بر سنگ نقش کرده نصب کنند
9.14.
خبر سویم فتح ولایت کوکهره و بدتست آمدن کان الماس است که بحس سعی ابراهیم خان گرفته شد اینولایت از توابع برمی آورند و (؟)طیقش آنست که در ایام کمی آب گورابها و آب کندها بهم میرسد و جمعی را که باینکار مشغولی دارند بطریق تجربه معلوم شده که بر بالای هر گورابی که الماس دارد پشته پشته جانور گان ریزه پرنده از عالم پشه که اهل هند انرا جهینگه میگویند هجوم آورده در پرواز اند طول روددخانه را تاجائیکه راه توان یافت بنظر در آورده اطراف گورابها را سنگچین می سازند بعد ازان به بیل و کلند ان گورابها را تایک گز ویک نیم گز بپایان برده دور آن را می کاوند و تفحص نموده درمیان سنگ و ریگ ریزه که ازانجا برمی ایدالماس خوردوکلان برمی اورند گاه باشد که پارچه الماس بدست دراید که بیک لک روپیه قیسمت کنند مجملاٌ اینولایت و این رود خانه را هندوی زمیندار در جن سال نام متصرف بود و هرچند حکام صوبه بهار برسر او فوبی میفرستادند و یا خودها متوجه میگشتند بنابر استحکام راهها و جنگل بسیار بگرفتن دوسه الماس قناعت نموده اورا بحال خود میگذاشتند چون صوبه مذکور از ظفرخان تغیر یافت آنزمین را از تصرف آن مردک مجهول برآورند ابراهیم خان بمجرد در آمدن بولایت بهار جمعیت کرده برسرآن زمیداران میشود بدستور سابق کسان فرستاده تعهد دادن چند دانه الماس و چند زنجیر فیل مینماید [Page 155] خانمذکور بدین معنی راضی نگشته تیزوتند بولایت او درمی آید پیش از آنکه آن مردک جمعیت خود را جمع سازدراهبران پیداساخته ایلغار مینماید مقارن آنکه خبر بدو برسد کوه دره که مسکن مقرر او بود قیل میکند و کسان به تفحص او پریشان ساخته اورا درغاری باچند از عورات که یکی مادر حقیقی او دیگری از زنان پدرش بودند با برادری از برادران او بدست درمی اورند و تفحص تموده الماس ها که همراه داشته اند از انها میگیرند بست و سه زنجیر فیل نرو ماده هم بدست می افتد بجلدوی این خدمت منصب ابراهیم خان از اصل و اضافه چهار هزاریذات و سوار مرحمت شد و بخطاب فتح جنگی سرفرازی یافت و همچنین بر منصبهای جمعیکه درین خدمت همراهی کرده ترددات مردانه نموده بودند اضافها حکم شد الحال انولایت در تصریف اولیای دولت قاهره است و دران رود خانه کار میکنند دروهرقدری که الماس برصی اید بدرگاه می اورند درین نزدیکیها یک الماس کلان که به پنجاه هزار روپیه می اوزد بر آمد چون پاره کاو کنند یحتمل که *الماس های خوب داخل جواهر خانه خاصه من گردد
9.15.
درین سال بلکه در اثنای سال دهم جلوس و بائی عظیم در بعضی از جاهای هندوستان ظاهر گشت و اغاز این بلیه از پر گنات پنجاب ظهور نموده رفته رفته بشهر لاهور سرایت کرد خلق بسیاری از مسلمان هندو بدین علت تلف شدند بعد ازان بسرهند و میان دواب تا دهلی و پرگنات اطراف آن رسیده دیها و پرگنها را خراب ساخت درین ایام تخفیف تمام دارد و [Page 162] از مردم دراز عمر و از تواریخ پشینیان ظاهر شد که این موض در ولایت هرگز رخ نه نموده سبب آن از حکما و دانایان پرسیده شد بعضی گفتند که چون دو سال پی درپی خشکی رویداد و و باران برساتی کمی کرد بعضی گفتند که بواسطه عفونت هوا که از ممر خشکی و کمی بهم رسیده اینحادثه رویداد بعضی حواله بامور دیگر میکردند العلم عند الله تقدیرات الهی را گردن باید نهاد
9.16.
میکنند مدت سه سال پنجروز کم در اجمیر توقف واقع شده معموره اجمیر را که محل مرقذ متبرک خواجه بزرگوار خواجه معین الدین است از اقلیم دویم دانسته اند دهلی و جنوب ان صوبه اعتدال است مشرق ان داراخلافة آگره واقع شده و شمال قصبات دهلی و جنوب ان صوبه گجرات است و مغرب ان ملتان و دیبالپور بوم اینولایت همه ریگستانست آب بدشواری از زمین ان برمی اید و مدار کشت و کار اینصوبه برزمین ترو فرو ریختن بارانست زمستانش عتدال تمام دارد و تابستانش از اگره ملایم تراست ازین صوبه هشتاد و ششهزار سوار و سه لک و چهار هزار بیاده راجپوت هنگام کارزار برمی ایند درین معموره دو تال کلان واقع است یکی را نیل تال و دیگریرا انا ساگر میگویند نیل تال خرابست و بند ان شکسته درینولا حکم کردم که ان را به بندند و اناساکر درینمدت که رایات جلال درین مقام نزول داشت همیشه پر آب ومواج بود تال مذکور یک ونیم کروه و پنج طنابست
9.17.
پر آب و خوش هوای است پنچ دریا بغیر از نهرها و جویها و چشمها در و جاریست گوداوری و بهیما و کالی سند و نیرا و نربدا او هوایش باعتدال نزدیکست زمین این ولایت نسبت باطراف پاره بلند است در قصبه دهار که از جاهای مقرر مالوه است تا ک در سالی دومرتبه انگور میدهد در اول حوت در ابتدای اسد اما در حوت انگور شیرین تراست کشاورز ومحترفه اش بی سلاح نمی باشند بست و چهار کرور و هفت لک دام جمع اینولایت است -
9.18.
کالیاده عمارتی است از بناهای ناصرالدین بن سلطان غیاث لدین بن سلطان محمود خلجی که حاکم مالوه بود در ایام حکومت خود در حوالی اوجین که از شهر های مشهور معروف صوبه مالوه است ساخته میگویند که حرارت بر طبیعت او اغالب گشته بود چنانچه در آب بسر میبرد این [Page 175] عمارت را درمیان رود خانه براوره اب این رود را تقسیم نموده جوئی ها ترتیب داده است و در اطراف و جوانب و بیرون و اندرون این عمارت آب مذکور دراورده و حوضهاء خورد و کلان مناسب جاومقام سرانجام نموده بسیار دلنشین و فرح انگیز جائیست و از عمارات و منازل مقرر هندوستانست
9.19.
زمان والد بزرگوارم در وقتیکه شیخ ابوالفضل را بجهت اصلاح احوال برادرم شاه مراد فرستاده بودند او از بلده مذکور عرضداشت نموده بود که جمعی کثیر از هندو مسلمان گواهی دادند که چند روز قبل ازین شبی این آب شیر شده بود چنانچه مردمی که در انشب آب را ازان دریا برداشته بودند صباح ظروف انها برشیر شده بود چون این سخن شهرت تمام داشت نوشته شد اما عقل من اصلا قبول نمیکند تحقیق این سخن را العلم عندالله
9.20.
در بیست هشتم نادری خاصه که تا حال باین نفاست نادری زردوزی در سرکار من دوخته نشده بود جهت فرزند بابا خرم فرستادم و حکم شد که برنده ان مذکور سازد که چون این نادری این خصو صیت داشت که در زوز بر آمدن از اجمیر بقصد تسخیر ولایت دکن پوشته بودم جهت انفرزند فرستاده شد در همین تاریخ دستاری که از سر خود بر داشته بودم بهمان طور پیچیده برسر اعتماد الدوله گذاشتم و اورا بدین عنایت سربلند ساختم سه قطعه زمرد ویک قطعه اوربسی مرصع و انگشتری نگین یاقوت مهابتخان بطریق پیشکش فرستاده بود از نظم اشرف گذشت مبلغ هفت هزار روپیه بقیمت رسید در روز مذکور باران کرم عنایت الهی متقاطر گشت آب درماندو خیلی روی بکمی نهاده بود و خلق ازینممر مضطرب احوال بودند چنانچه باکثر بندها حکم شد که بکنار دریای نر بدا روند و امید بارش و باریدن درین روز ها نبود بجهت اضطراب خلایق بارامش تمام مبدل گردید شکرانه این عنایت را بکدام زبان ادا تو نکرد
9.21.
درین برسات بارش بدرجه شد که پیران کهن سال گفتند که این قسم بارانی در هیچ عهد و عصر یاد نداریم قریب بچهلروز ابروباران بود چنانچه گاهی حضرت نیر اعظم ظهور میفرمودند باد و کثرت باران بمرتبه رسید که اکثر عمارتهای قدیم و جدید از پا درامدند در شب اول باران و برق صاعقه چندی افتاد که بان صلابت صدا کم بگوش رسیده بود قریب بیست کس از زن و مرد ضایع شدند وبر بعضی عمارت سنگین رسیده شکست در بناهای ان راه یافت هیچ صدا بیش ازین دلکوب تر نیست تا وسط ماه مذکور شدت باد و باران در ترقی بود بعد ازان رفته رفته رو بکمی نهاد و از کثرت سبزه و ریاحین خود رو چه نویسد دره و دشت و کوه و صحرا فرو گرفته است در معموره عالم معلوم نیست که مثل ماندو جای از حیثیت خوبی هوا و لطافت جا و صحرا بود باشد بتخصیص در قصل برسات درینفصل که از ماهای مقرر تا بستانست شبها در درون خانها بی لحاف نمیتوان خوابید و روزها بنوعی که مطلق ببادزن و تغیرجا و منزل احتیاج نمی افتد انچه ازینعالم نوشته شود هنوز اندکی ازبسیاری خربیهای انجاست
9.22.
که از کیله صحرائی یکقسم شیرینی بهم میرسد که اکثر درویشان و ارباب احتیاج انرا قوت خود می سازند در صدد تفحص آن شدم ظاهر شد که میوه آن چیزی زمخت و بی حلاوت است غایتاٌ در پایان طرف صنبوبری شکل که اصل میوه کیله ازان برون برمی آید یک پارچه شیرینی بسته که بعینه طعم ومزه و قوام پالوده دارد و ظاهر میگردد که مردم انرا تناول مینمایند و رذایقه ار ادراک لذت ان بسیار محظوظ
9.23.
اگرچه پرگنه دوحد داخل سرحد گجرات است غایتاً ازینمنزل در همه چیز اختلاف صریح ظاهر میشود صحرا و زمین نوعی دیگر مردم بوضعی دیگر زبانها بروش دیگر جنگلی که درین راه بنظر در آمد درخت میوه دار مثل انبه و کهرنی و تمر هندی داشت و مدار محافظت زراعت برخار بست زقوم است مزارعان بر دور مرزعه خویش زقوم نشانیده هر کدام قطعه زمین خود را جدا ساخته اند و در میان کوچه راه تنگ بجهت آمدو شد گذاشته اند چون تمام این ملک ریگ بوم است باندک تردد و اژدحامی که واقع شود چندان گرد و غبار بهم میرسد چهره آدم بدشواری بنظر درمی آید بخاطر رسید که احمدآباد را بعد ازین گردآباد باید گفت
9.24.
و از غذاها که مخصوص اهل گجرات است کهچری باجره است و انرالذیزه نیز میکویند از اقسام ریزه غله آنست و این غله غیر از هندوستان در دیار دیگر نمیشود نسبت بسایر بلاد هند در گجرات بیشتر است و از اکثر حبوبات ارزان تر چون هرگز نخورده بودم فرمودم که تیار ساخته آوردند خالی از لذتی نیست مرا خود خیلکی در افتاد حکم کردم در ایام [Page 208] صوفیانه که التزام ترک حیوانی نموده ام و طعامهای بی گوشت میخورم اکثر ازین کهچری می آورده باشد
9.25.
درینمدت که شهر احمدآباد از نزول رایات جلال آراستگی داشت شغل شبانروزی من این بود که ارباب استحقاق را بنظر در آورده زر و زمین عنایت فرمایم و با آنکه شیخ احمد صدو چندی از بندهای مزاجدان تعین شده بودند که درویشان و مستحقان را بملازمت می آورده باشند و فرزندان شیخ محمد غوث و نبیره شیخ و جیه الدین و دیگر مشایخ نیز حکم فرموده بودم که از ارباب از عورات بهمین خدمت مقرر بودند که ضعیف ها را بنظر بکذ رانند و همگی همت مصروف آن بود که چون بعد از سالها مثل من بادشاهی بطالع فقرای این ملک آمده باشد باید که هیچ احدی محروم نماند و حق تعالی شاهد است که درین عزیمت کوتاهی نکرده ام غایتاً خاطر حقیقت شناس را باین خورسند دارم که آمدن من موجب رفاهیت حال جمعی کثیر از درویشان شد و خلقی بنوا رسید –
9.26.
روز کم شنبه هفتدهم شش کروه کوچ فرموده در مقام باره سینور نزول اقبال اتفاق اُفتاد پیش ازین مذکور میگشت که در کشمیر اثروبائی ظاهرشد و درین تاریخ عرضداشت واقعه نویس انجا رسید نوشته بود که درینملک علت و با اشتداد تمام یافته و کس بسیار تلف میشود باین طریق که روز اول دردسر و تپ بهم میرسد و خون بسیار از بیتی می اید روز دویم جان بحق تسلیم می کند و از خانۀ که یک کس فوت شد تمام مردم آن خانه درمعرض تلف اند و هرکه نزد بیماری یا مرده بهمل حال میتلا میکردد از جمله شخصی [Page 220] مرده بود اورا بالای گاه انداخته شسته اند اتفاقاً گاوی امده ازان گاه میخرود و می میرد و بعد ازان سگی چند از گوشت ان گاو خروده تمام مرده اند و کار تا بجای رسیده که از توهم مرک پدر نزدیک پسر و پسر نزدیک پدر نمی رود و از غرایب انکه در محله می سوزد در اثنای طغیانی اینحادثه صباحی که اهل شهر و مواضع و نواحی بر میخیزند شکل مستدیری بر درهائی خانه ظاهر شده می بینند سه دایره کلان بر روی هم و دو دایره اوسط و یک دایره خورد و دیگر دوایر که میان ان بیاض ندارد و این اشکال در همه خانها بهمرسیده و در مساجد نیز ظاهر میگویند که شده است چون این مقدمه غرابت تمام داشت نوشته شد غایتاً بقاتون خرد راست نمی آید و عقل من قبول اینمعنی نمی کند والعلم عندالله امید که حق جل سبحانه تعالی بربندهای گناه گار خود مهربان گردد و ازین بلیه بالکلیه نجات یابند