Amal-I-Salih.Vol.02

'AMAL-I-SĀLIH
OR
SHĀH JAHĀN NĀMAH

MUHAMMAD SĀLIH KAMBO

(A COMPLETE HISTORY OF THE EMPEROR SHAH JAHĀN)

VOLUME II
PRINTED AT THE BAPTIST MISSION PRESS PUBLISHED BY THE ASIATIC SOCIETY OF BENGAL CALCUTTA: \ 1927
[Page 349]

1. مفوح شدن قلعهً موً و نور پور

چون شاهزاده مراد بخش حسن الحکم اشرف از کابل روانه شده داخل پیتهان گردید سعید خان و جی سنگه و اصالت خان را به تسخیر مرا و سید خان جهان را برای فتح قلعه نور پور مرخص گرداندید – اینها مترجه آن سمت گردیده چون بپای کتل بهوان رسیدند راج روپ پسر جگت سنگه با جمعی کثیر روبرو شد – نجابت خان هراول سید خانجها بآن مقهور در اویخته مالشی بسزا دلد و اکثر ملچارها از بالای کتل برخیزانیده جمعی کثیر را بقتل در آورد و آن مفسدان را تنبیه بسزا داده کتل را باوجود صعوبت بآ ساني بدست آورد- سید خان جهان بسرعت هرچه تمام تر خود را به کتل مچهي بهون رسانید اگرچه مخاذیل ازین مکان تا نور پور مضایق شعاب سدی متین کشیده پیادهای کماندار و تفنگ انداز کوهي را جابجا بمحافظت گذاشته بودند اما از آنجا که تایدات آسماني همواره یاور و مددگار عسکر ظفر اثر است یکی از زمینداران راهی غیر معروف نشان داد که عسکر ظفر اثر ازآن مسلک گذشته بر فراز جبلی که بفاصلهً نیم کروه از نورپور مشرف برقلعه آن واقح است فرود آمد – سعید خان از راه دامن کوه هاره و راجه جی سنگه و اصالت خان از کنار آب چکي براه درهٌ آب روانه شده در نواحيً موً بیکدیگر پیوستند و نزدیک باغ راجه باسو که درمیان دره در زمین هموار راقح است [Page 350] فرود آمده در فکر پیشرفت شدند – چه آن حیله ساز هر جا رخنه و راهی بود بسدی استوار از گچ و سنگ مسدود نموده گروهی از تفنگچیان قدر انداز بحفظ آن داشته – چون چاره گريً آن کار دشوار جز بر اساس اظهار تجلد تجلد و تهور نهاده شود نبود لا جرم بهادران کار طلب رو بسوی سدها نهاده پس از استعمال لطایف حیل جریده بسر کتلها رسیده اراده پیش رفتن بخاطر راه دادند – گروهی از مقهوران بآهنگ ممانعت سر راه گرفته ابواب جنگ تیرو تفتگ مفتوح داشتند و بجمعی که برای هیمه و علف بجنگل مي رفتند از هر چهار طرف آسیت مي رسانیدند – مجاهدان میدان دین به پناه حمایت ایزدي در آمده و عون و صون آنحضرت را سپر حفظ تن و وقایۀ خویشتن ساخته غایت مرتبه جلادت بکار آودوه بهر طریق که پیش رفت پیش رفتند چنانچه در آخر کار خود را رفته رفته بدیوار بست رسانید ند – درین اثناء حکم از درگاه رسید که قلیج خان بموء و رستم خان بکمک سید خان جهان شتافته سعید خان از راه راپر که سرکوب موء است روانه شود – و از لشکری که در نور پور بود نجابت خان و نظر بهادر خویشگي و اکبر علي کهکر و راجه مان گوالیاري بهمراهيً خان مدکور مقرر بوده هراولي این فرج به نجابت خان متعلق باشد – سعاید خان از مکان مدکور روانه شده نزدیک کوه راپر دایره کرد و سعد الله خان و عبد الله خان پسران خود را با گروهی از تابینان خود از یمین و ذوالفقار خان را با برقندازان سرکار والا از یسار برای تعین لشکر گاه بالای کوه فرستاد – آنها بعد از بر آمدن چون دیدند که تا جنگل بریده نشود برای نزول لشکر جا بهم نمي رسد بخان ظفر جنگ خبر فرستاده تا رسیدن جواب همانجا توقف نمودند – درین وقت قریب پنجهزار کس از مردم آن مقهوران از بالای کوه ریخته بسبب انبوهيً جنگل و تراکم اشجار که مانع تردد [Page 351] بندهای بادشاهي بود از جا روبرو شده به نبرد پداختند – و سعید خان بمجد اسبتماع خبر لطف الله پسر خود را با جمعی و از عقب او شیغ فرید و سر انداز خان را برای مدد روانده نمود – اتفاقآ پیش از سیدن لطف الله به برادران گروهی از مخالفان که بکین ایشان کمر بسته کمین کشوده بودند دست به کشتن و بستن بر کشاده لطف الله را بزخم شمشیر بر کتف راست و زخم نیزه بر بازوی چپ از اسپ انداختند – عبدالرحمن ولد عبد العزیر خان نقشبندي بسرعت رسیده او را از دست کفره خلاص ساخت و ذوالفقاز خان با مردم دیگر غلبه نموده بسیاری از مخالفان قضا رسید را کشته و اسیرنموده و باقي را منهزم ساخته با سعد الله و عبد الله به سعید خان پیوست – روز دیگر خان ظفر جنگ با همراهان براپر شتافته برای وسعت مکان نزول لشکر بقطع جنگل پرداخته دایره نمود- و بجهت دفع ملاحظۀ شبغون منافقان دور آنرا به حفر خندق و خاربند استحکام داد – از بیم دخول عساکر منصوره ازین راه که بسرکوب مي رسید مقاهیر درین طرف زیاده از جوانب دیگر فراهم آمده در انسداد طرق کوشیده بارهای متین بربسته برجهای استوار مرتب گردانیدند – بیست و یکم نجالت خان و تابینان سعید خان بکریوۀ مشرف بر باغ راجه باسو بر آمدند – و از جانب دیگر نظر بهادر و ذوالفاقار خان و شیخ فرید و اکبر قلي کهکر و سر انداز خان و راجه مان صف آرا گشته رو بمواجهه و مقابلۀ آن تیره رایان نهادند – و گروهی از مردم نجابت خان و راجه مان بجای سپر تختها بر سر کشیده پیش دوید و و بجلادت تمام دیواری از چوب و تخته مقابل مورچال مخذولان ترتیب داده پزیزش به تیر و تفنگ هنگامهً جنگ را گرم گردانیدند – درین زد و خورد از کفار نگونسار جمعی کثیر به جهنم پیوستند و گروهی از لشکر اسلام نیز زخمدار گشته لختی جانسپار گستند – شب [Page 352] بیست و نهم قریب هزار پیاده را راجه مان برسر قلعهً چهت فرستاده جمعی کثیر که بیرون بر آمده بودند بضرب تیر و تفنگ از پا در آوردند و دیگران سر خود گرفته بتگ و تا جان بیرون بردند – پیادهای پر دل کم هراس در تعاقب آنها به قظت آن مانده حارس حصار قلعه را به قتل در آوردند و جمعی بمحافظت آن مانده گروهی با سرهای کشتگان مراجعت باردو نمودند – و در همین تاریخ برج قلعهً نورپور را که سید خانجهان در محاصره داشت و زلفي آمون زن فرنگي و آقا حسن رومي نقب را بآن نزدیک رسانیده بودند از ملا حظهً آنکه مقهوران پیشتر بر شش نقب مطلع گشته ضایع ساخته بودند مبادا پی باین هم ببرند دو سه گز از برج مانده بباروت انباشته وقت عصر آتش دادند – اتفاق از برج برج از یک جانب پریده از طرف دیگر بزمین فرو نشست – لطف علي و جلال الدین محمود که با مردم خانجهان دویده بودند راه مسدود دیده بیلدارانرا بانداختن آن سرگرم نمودند- و از اطراف و جوانب بهادران جنود ظفر آمود بسوختن دروازها و برآمدن بدیوارها مشغول گشته آنش کین را اشتعال دادند – و از هر دو سو تا دو پهر شب هنگامهً تیر و شمشیر و بان و تفنگ گرم بوده جمعی کثیراز مقهوران در سقر مقر گرفتند و از موافقان نیز گروهی شربت شهادت چشیدند – از آنجمله سید لطف علي زخم تفنگ برداشت – چون سیاهيً شب درمیان جان بدخواهان در آمد و باوجود سعيً بهادران کشایش قلعه صورت نه بست دلاوران مراجعت به خیمه و خرگاه نمودند و کشایش قلعه را بوقت مقرر موقورف داشتند * سلخ ماه بهادر خان از اسلام آباد آمده سعادت ملازمت بادشاهزاره دریافت و سان سه هزار سوار و همین قدر پیاده نموده در وحلهً اول تهاریرا [Page 353] حفتوح ساخت – حکم معلی شرف نفاذ یافت که اصالت خان به نور پور شتافته بمحاصرۀ آن پردازد و سید خانجهان و رستم خان و دیگر همراهان با بهادر خان که هراوليً این فوج برو مقرر فرموده ایم از راه کتل بر سر قلعه موً رفته در تسخیر آن بکوشند که بعد از فتح آن نور پور بآساني مفتوح خواهد شد- و پادشاهزادهً والا تبار راوً امر شنگه و میرزا حسن صفتوي را در پیتهان گذاشته خود نیز متوجه گشته لشکر ظفر اثر را قدغن نمایند که در فتح قلعه و استیصال کفرۀ نگونسار بخت مراسم تاکید و اجتهاد بتقدیم رسانند – غرّۀ رمضان آن والا گهر از پیتهان بجانب موً روانه شدند – جگت سنگه بمجرد استماع این خبر و توجه بادشاهزادۀ والا تبار از صدمهً صیت اولیای دولت از جا رفته و در حوصلهً خود تاب اقامت و مقاومت موکب سعادت در نیافته در طرف حصانت حصار گنجایش تحمّل صدمهً مجاهدان ندید و بی اختیار از در عذر خواهي در آمده دست استشفاع در ذیل شفاعت اولیای دولت زد – و بدرخواست هوا خواهان درگاه بجان ایمن گشته پنجم رمضان برسم مجرمان بی یراق فوطه در گردن انداخته در خدمت بادشاهزاده رسید – آن گرامي گوهر دودمان خلافت خاطر رمیدۀ او را اطمینان بخشیده التماس عفو تقصیراتش نمودند – چون او بعضی مطالب را که در خود حال او را باز رخصت نمود بدرجهً پذیرايً نرسید و حسن الحکم بادشاهزاده او را باز رخصت نمود- آن مدبر ناحق شناس بعد از معاودت بقلعه موً که درمیان کوهسار رفعت آثار و جنگل دشوار گذار واقع است شتافته ناچار در آن بارۀ استوار قرار تحصّن با خود داد – سید خان جهان و بهادر خان براه کتل تهل راهي شده هر روز به بریدن جنگل و ساختن راه پرداخته هرجا مقاهیر دیواری بر آورده داه مسدود ساخته بودند بچیره دستي با زمین برابر ساخته جمعی را که مي شدند [Page 354] بضرب و زور بیجا نموده مسلک جمیعت آن بداندیشان را پریشان ساخته قدم پیش مي گذاشتند تا آنکه به موَ نزدیک رسیده پبادهای افغان که هنگام گیرودار پای کم از سوار نمي آرند در مدد سربازي شده حمله آوردند – جگت سنگه تا پنجوز باستظهار حصار قوي دل شده هنگامه آرای نبرد گردیده در عرصهً زد و خورد چون آب تیغ خود را بر دم تیغ زده تا ممکن و مقدور در تردد و تلاش کوتاهي نمي نمود – کوتاهيً سخن در آن هنگام که زبانه آتش کین بلندي گرای گردیده هنگامهً سودای داد و سند جان گرم بود مبارزان فوج بهادر خان که از کشتها نردبان ساخته بر ملچار مقاهیر مي دویدند چنانچه هفتصد افغان از تاباینان خان مذکور و همین قدر از مردم دیگران در آن داروگیر مقتول و مجروح گشته جمعی کثیر از کفار از تنگنای تفنگ راهگرای جهنم گردیدند – چون این مهم بدارزي کشید از پیشگاه سطرت و جلال فرمان شد که همین که سید خانجهان وبهادر خان بپای قلعه رسید دیگر افواج نیر بر قلعه یورش نمایند – و بعد از رسیدن یرایغ والا شاهزاده بتازگي برسر تاکید آمده امر نمود که دیگر افواج نیز سر گرم تردد شده بهر کیف که دانند خود را قلعه رسانند – بامذاد هشتم رمضان شید خان جهان و بهادر خان بعون و صون ایزدي مستظهر و معتضد گشته رو بسوی قلعه آوردند – و از جانب دیگر قلیج خان و راجه جی سنگه و الله و یردي خان به جنگل در آمده از هر سو که امکان بر آمدن بود بفراز که رسیدند – چون سید خان جهان و بهان و بهادر خان کار برو تنگ ساخته آن مدبر را مشرف بر هلاک ساخته بودند و او به مدافعهً این صفدران کار طلب در مانده خبر از جانب دیگر نتوانست گرفت راجه جی سنگه و قلیج خان و الله ویردي خان بجهت آنکه به قلعه نزدیک رسیده راه در آمد شان آسان بود پیش از رسیدن خانجهان و بهادر خان داخل قلعه شده معنيً دار وگیر [Page 355] را به نهایت مرتبهً کمال رسانیدند- و از سعید خان درین کار درنگی واقع شده موافق چشمداشت تردد بظهور نرسید و آن واژون طالع قبیلهً خود را پیش ازین به تارا گده فرستاده بود اکثر مردم خود قتیل و جریح دیده از فرط غلبهً خوف و هراس مطلقا مقید بچیزی جز هزیمت نشده فرصت گریز غنیمت دانسته با جهان جهان سرگستگي و عالم عالم بغت بر گشتگي افتان و خیزان خود را به تارا گده رسانید – بعد از دو روز از عرضداشت اصالت خان بمسامع جاه و جلال رسید که حارسان نور پور بعد از شنیدن خبر کشایش موً نیم شب راه گریز پیمودند – خاقان ممالک ستان هزار سواراز منصب خانجهان و راجه جی سنگه دو اسپه سه اسپه گردانیده او لین را بمنصب شبش هزاري شش هزار دو اسپه سه اسپه و دومین را بمنصب پنج هزاري پنجهزار سوار دو اسپه سه اسپه سرافراز ساختند – و بر منصب بهادر خان هزاري ذات افروده و هزار سوار در اسپه سه اسپه گردانیده پنجهزاري چهار هزار سوار دو اسپه نمودند – و راجه مان را بعنایت خلعت و جمدهر مرصع و مرحمت فیل و اسپه نوازش فرمودند- و هر که درین مهم دستش بکاری رسید بود بنوازشی خاص اختصاص یافت – بیست و رسوم باشاهزادۀ والا تبار پرتهي چند زمیندار چنبه را که الله ویردي خان و میر بزرگ بآوردن او رقته بودند بحضور انور فرستاد- و محافظت موً براجه جی سنگه و تهاري به قلیج خان و دمتال به گوکل داس سیسودیه و پیتهان بمیرزا حسن مفوي باز گذاشته و جمعی دیگر از بندهای باشهاهي را با گروهی از بیلدار و تبردار ببریدن جنگل نواحيً موً و توسیع طرق آن و دیگر محال کوهستان گماشته خود بموجب حکم قضا توام با بهادر خان و اصالت خان رواندۀ درگاه خلایق پناه شده بیست و نهم سعادت ملازمت دریافت – غّرۀ شوال آن والا گهر عالي نسب را بموحمت [Page 356] خلعت و نادريً خاصه و دو اسپه با زین زرین و انعام دو لک روپیه نقد بر نواخته با رخصت نمودند که آن شوریده بخت را اسیر یا اسیرقتیل ساخته کوهستان را به قلع و قمح شجره خبیثۀ آن ناپاک با شاخ و بوگ پاک و صاف سازد * پرتهي چند زمیندار چنبه که پدر او را جگت سنگه مطرود به قتل رسانیده بود درینوقت بذریعه اولیای سلطنت داخل دولتخواهان گشته بعنایت خلعت و جمدهر مرصع و منصب هزاري چهار صد سوار و خطاب راجگي و مرحمت اسپ سر بلند گردانیده رخصت فرمودند که بر کوهی که سرکوب تارا گده و داخل ممالک اوست با جمیعت شایسته آمده کار بر سید خانجهان و دیگر همراهان به نور پور رسیده فروکش گردید و بحکم والا سعید خان را به جمّون فرستاد – و راجه مان را که دشمن جانيً جنگ سنگه است تعّین نمود که با جمیعت خود براجه پرتهي چند ملحق شده باتفاق از عقب تارا گده در آیند – و از جانب دیگر بهادر خان و اصالت خان را فرمود که با دوازده هزار سوار قلعۀ تارا گده را محاصره نموده بهدر بنیان محصوران پردازند – ثابت قدمان معرکه پایداري جلو ریز روانه شده در کشایش آن در استوار و قلعۀ البرز آثار کمر همت استوار تر بستند – اگرچه این قلعه فراز کوهچه درمیان جنگل نبوه مشتمل بر اشجار خار دار در کمال بلندي و اقع است چنانچه باد را در خلال آن محل از بیم خلّۀ خیره مجال گذار محال است معهذا آذوقه و سرب و باروت بسیار در آن ذخیره بود و جمیع بروجوش بتوپهای عظیم آراستگي داشت – اما شیران بیشهً جلادت آغاز بریدن جنگل و پیش بردن ملچار و سر کردن نقت و ترتیب زینه پایها و سایر اسباب قلعه گیري بر وجه احسن نموده در مدد استحکار [Page 357] مقدمات حصول مقاصد یعني استخلاص قلعه گشتند – و از آنجانب مقاهیر در استحکام محال دشوار گذار کوشیده در گرم کردن هنگامهً تردد و انداختن تیر و تفنگ و آتش دادن توپ و ضرب زن بودند و هر روز چندین تن زخمي و جان نثار مي گشتند – از آنجمله خسرو بیگ سر لشکر آصف جاهی که جوان مردانه تردد طلب و از آدمي زادهای گرجستان بود بعد از رخلت آن خان والا مکان داخل بندهای درگاه گشته بود بدرجهً شهادت رسید- کیفیت این واقعه برین منوال است که چهاردهم شوال بهادر خان و اصالت خان را او با جمعی دیگر فرستادند که بحقیقت کوه وا رسیده مکانی برای نزول لشکر و بر افراختن ملچار مقرر سازت – فرستادها از کثرت انبوه جنگل پراگنده شده هر یکی بطرفی رفت – بهادر خان جمعی را فرستاد که پراگندها را جمع ساخته باز بلشکر گاه بیارند – دیگران برگشتند خسرو بیگ جواب داد که در زمینی که من رسیده فرود آمده ام شب گذرانیدن همین جا بهتر است- چون بهادر خان و اصالت خان درین باب مبالغه نموده باز کس بطلب خسرو بیگ فرستادند لا علاج شده با سه صد سوار به معسکر بر گشت – درین اثناء مخاذیل که در اطراف عرصهً مصاف بجستجوی قابوی وقت بودند این مایه مردم قلیل را بکام خود دیده باتفاق یکدیگر از همه جانب بر ایشان حمله آور گشنتد – آن مرد مردانه باوجود کثرت اعداء و قلت اولیاء بنابر حفظ ناموس و مردي جای خود را به کمال ثبات قدم نگاهداشته زد و خورد بسیاری نموده آخر بچهارده زخم بر خاک عوصهً کارزار افتاده درجهً رفیعً شهادت یافت – مجملا آن تبه کار پریشان روزگار از خبر آمد متواتر خیل لشکر هوش از سر و قرار از خاطر بباد داده چون به یقین دانست که چارهً کار جز در تسلیم حصار نیست لاجرم شفیعان درمیان انگیخته در خواست امان نمود- و بسید [Page 358] خان جهان ملتجي گشته در خد خدمت بادشهزادۀ عالي گهر التماس کرد که ازدرگاه خلایق پناه درخواست عفو جرایم بندۀ گنهگار نموده بصدور فرمان عنایت عنوان مشتملبر عفو تقصیرات مطمـًن گردانند – پس از آنکه شاهزاده در باب عفو تقصیرات و استدعای عنایت فرمان والا معروض داشتند حکم عالي صادر شد که چون آن زینهاري عفو طلب از راه تضرع در آمده متمسک بدیل ندامت است هرچند عذر او پذیرفتني و تقصیرش بخشیدني نبود اما چون دقایق اضطراب بیچارگي از حد گذرانیده لاجرم چشم از عصیارن و طغیان او پوشیده بجان بخشي امرفرمودیم باید که قلعهً تارا گده را باساس دیگر عمارات انداخته و قلعه موً را با خاک برابر سازند – بعد از ورود این حکم سید خانجهان بدآنجا رقته حصار تارا گده را از بنیاد برکند و سید فیروز خویش خود را با مردم خود گذاشت که شیر حاجي و دیگر حصون را بر انداخته با زمین برابر سازد و جنگت سنگه را نوزدهم ذیحجه بملازمت شاهزاده رسید- و چون جنگ سنگه جانب دروازۀ کلان قلعهً نورپور که سه طرف آن جري عظیم است و از پیان تا بالای قلعه عمارات او و مردم اوست و هزار گز ارتفاع دارد و ازین طرف بر آمدن متعذر بود دیواری استواری کشتید بفاصلهً مد گز ساخته برج باره ترتیب داده بود حکم شد که بهادر خان آن دیوار را با شیر حاجي بخاک برابر ساخته قدغن نماید که باز کسی دست بآن نکند و شاهزاده با جنگ سنگه بدرگاه معلی بیاید* اکنون بتحویر وقایع حضور مي پردازد که پنج فیل بابت پیشکش زمیندار مورنگ یکی با ساز طلا و چهار با ساز نقره و نه فیل بابت پیشکش سید شجاعت خان از نظر اشرف گذست – و بشاهزاده شاه شجاع بهادر تیبیح مروارید با چند لعل قیمتی و چهاراسپ خاصه مصحوب ملازم آن [Page 359] الا مقدار که افیال آورده بود مرحمت نموده فرستادند- مکند(؟) داس دیوان آمف صفات بمنصب پانصدي صد سوار و خدمت دفترداريً تن از تغیر جسونت رای و از تغیر بهارا مل که بخدمت دیوانیً لاهور سرفرازي یافته بود بخدمت پیشدستيً خالصه مقرر گشتند – لطف الله ولد سعید خان بنابر ترددی که در مهم جگت سنگه ازو بظهور آمده بود بمنصب هزازي پاصد سوار از اصل و اضافه و مرحمت خلعت و شمشیربا ساز طلا میناکار و اسپ سربلندي یافت – غّوۀ شوال از کانون و اهن مراجعت نموده یازدهم بساعت سعید از ورود مقدم مبارک دو لتخانهً دارالسلطنت *لاهور را مورد برکات و مهبط فیرضات بی اندازۀ گردانیدند

2. آرایش یافتن جشن وزن شمسي

کار پردازان امور سلطنت سه شنبه نوزدهم شوال سنه یک هزار و پنجاه و یک مطابق دوم بهمن بآذین جشنی وزن شمسي اختتام سال پنجاه و یکم از عمر مبارک پرداخته عرصه خاص و عام را در دیبای خسرواني گرفتند – و عیش بی قیاس نصیب اهل روزگار گشته همگنان از زر نثار ذخیرۀ دلخواه اندوخته مایۀ جمعیت بدست آوردند- درین روز مبارک منصب بادشاهزادۀ والا گهر محمد دارا شکوه باضاقۀ پنجهزار سوار بیست هزاري ذات و پانزده هزار سوار و منصب هریکی از والا گوهران بحر خلافت و نامداري محمد شاه شجاع و بادشاهزاده محمد اورنگ زیب بهادر بافزایش هزار سوار پانزده هزاري ده هزار سوار از آنجمله شش هزار سوار دو اسپه سه اسپه و منصب بادشاهزاده محکد مراد بخش باضافۀ هزار سوار ده هزاري ذات و هشت هزار سوار مقرر شد – و بندهای دیگر بمنوجب ذیل از اصل و اضافه سر افراز گردیدند- مکرمت خان بمنصب سه هزاري [Page 360] سه هزار سوار پانصد دو اسپه سه اسپه و الله فلي بمنصب هزار و پانصدي شش صد سوار و مهینش داس بمنصب هزازي هزار سوار و سید نور العیان بمنصب هزاري پاصد سوار و حیان خان بمنصب هزاري دو صد و پنجاه سوار ممتاز شدند- علي مردان خان از کابل آمده استلام سدّۀ سنیه نمود- نهم بهمن یار ولد یمین الدوله از اصل و اضافه بمنصب هزاري دو صد سوار مباهي گشت- میر برکه بخدمت عدالت اردوی معلی سرافراخت – سعید خان بهادر ظفر جنگ بدرگاه والا رسیده سعادت کورنش اندوخت و قلیج خان باستلام عتبۀ خواقین پناه پیشانيً طالع بر افروخت – چون در فصل خریف در کشمیر بارانی بی هنگام بشدت تمام بارید و بسبب طغیان آب دریا وغیره بسیاری از مواضع خراب گشته غلات فراوان را آب برد متوطنان کشمیر اکثر از اوطان بغربت و برخی از دنیا بآ خرت جلای وطن نمودند – بعد از رسیدن حقیقت پراگندگي و بینوايً اهل آن دیار بسمع اشرف بادشاه گیتي پناه که بفرمان روزي دهندۀ کاینات کلید ارزاق متوطنان قریۀ وجود بکف کفایت اوست و فریاد نمودن قریب سي هزار کس در پای جهروکۀ درسن لاهور ازین ممر حکم معلی بشرف نفاذ پیوست که تا این جماعت در لاهور باشند هرروز دویست روپیه را طعام در ده جا پخته عموم مردم را باز میداده باشند و مبلغ سي هزار روپیه دیگر نزد تربیت خان فرستادند که بگروه بی بضاعت کشمیر که نیروی تردد نداشته باشند قسمت نماید و هر روز صد را طعام در پنج جا تیار نموده بمساکین رساند – چون خان مذکور باحوال سایر عجزه و مساکین چنانچه باید نتوانست پرداخت و نارضامنديً آفت زدگان این ایام از سلوک خان مذکور بعرض اشرف رسید صوبه داريً کشمیر از تغیر او بظفر خان که سابقا ناظم آن دیار بود و مردم از حسن سلوک او شاکر و رضامند بودند مقرر [Page 361] نموده بمرحمت خلعت و اسپ نقره سر افراز فرمودند و در وقت رخصت درباب رعایت سکنۀ آن دیار بمبالغۀ تمام ارشاد فرموده بیست هزار روپیه به نیازمندان آن ملک همراه او فرستادند * پانزدهم منزل علي مردان خان از نزول اشرف رشک ارم گردیده سر تفاخر او بآسمان رسید و بشکر این نعمت غیر مترقبه خان مذکور یک لک و سي هزار روپیه جواهر و غیره از نظر اشرف گذرانید – صوبۀ اودیسه ببادشاه محمد شجاع مرحمت نمودند و حکم کردند که محمد زمان طهراني به نیابت ایشان در آن صوبه بشد و به شاهنواز خان ناظام معزول آن صوبه یرلیغ رفت که پش از سیدن محمد زمان به جوانپور آمده بنظم و نسق آن *سرکار که در تیول او مرحمت شده پردازد

This is a selection from the original text

Keywords

جشن

Source text

Title: Amal-I-Salih: Vol.2

Author: Muhammad Salih Kambo

Editor(s): Ghulam Yazdani

Publisher: Asiatic Society

Publication date: 1927

Original compiled c.1660

Place of publication: Calcutta

Provenance/location: This text was transcribed from images available at the Digital Library of India: http://www.dli.ernet.in/. Original compiled c.1660

Digital edition

Original author(s): Muhammad Salih Kambo

Original editor(s): Ghulam Yazdani

Language: Persian

Selection used:

  • 1 ) pages 349 to 361

Responsibility:

Texts collected by: Ayesha Mukherjee, Amlan Das Gupta, Azarmi Dukht Safavi

Texts transcribed by: Muhammad Irshad Alam, Bonisha Bhattacharya, Arshdeep Singh Brar, Muhammad Ehteshamuddin, Kahkashan Khalil, Sarbajit Mitra

Texts encoded by: Bonisha Bhattacharya, Shreya Bose, Lucy Corley, Kinshuk Das, Bedbyas Datta, Arshdeep Singh Brar, Sarbajit Mitra, Josh Monk, Reesoom Pal

Encoding checking by: Hannah Petrie, Gary Stringer, Charlotte Tupman

Genre: India > chronicle histories

For more information about the project, contact Dr Ayesha Mukherjee at the University of Exeter.

Acknowledgements