Bahar-e-Zakhkhar-Vol.03
About this text
Introductory notes
The author of this biography of Indian saints and mystics Wajihuddin Ashraf lived in Lucknow and, according to the autobiographical statement in the text, was still composing the work in 1788-89. Bahr-e-Zakhkhār is divided into eight parts, beginning with the prophet Muhammad’s children and wives, covering the various orders of Sufi saints, many of whom were the author’s contemporaries, and concluding with female saints. As the selected extracts reveal, the Sufis not only had their own discourse of dearth and ascetic practice, they also directly intervened, often through prayer, miraculous powers of fasting, and charitable acts, or by reinterpreting religious injunctions on food, during times of dearth, famine, and pestilence.
1.
موج احوال آن به رحمت رسانی خلق فیض بخش، حضرت شیخ اله بخش وی نستهوریست از توابع سارنگ پور مالوه. در گلزار نویسد صاحب پیدا کرامت بود. سالی باران نیامد، مردمان قریه پیش شیخ نالش آوردند. فرمود هر کس شیرینی آورده حاضر سازند، چنان کردند. به خادمی فرمود در پای من رسن بسته گرد قریه بکشند، چنان کردند. باران نبارید، پس گفت ، من سزاوار سنگسارم نوبت بدان حرکت نرسید که ابر پدیدار شده چندان بارید که کشتزار را سیراب گردانید. پس ازین قصّه بقیة عمر دستار بر سر نه بست و در کسوت زنان زیست. (بحر زخّار، جلد سوّم،تالیف وجیه الدّین اشرف، ص، 49)
2.
موج احوال آن شیخ کرامت بیز، آن بوادی خوارق آبریز، آن ممتاز و مبین، شاه غلام محی الدّین از اولاد شاه عبدالغفور اعظم پوری است که ذکرش نوشته شد. در خلاصةالتّواریخ آرد، ابتداء به صحرا گزاردی ، گاهی بهدیدن مادر آمدی، بغایت صاحب کرامت بودی . یکی نابینا را از دعای او بینایی چشم حاصل شد. غرض که ویرا کمالات بس بلند است. شاه ملها سرهندی با پدر خود هیزم را برآوردی و بفروختی. روزی در خدمت آنحضرت رسید شیفتة حال کمال او شد. وقتی خشک سالی افتاد، به خدمتش تمنّای بارش التماس کردند به بنگلة خود اشاره کرد، دانای گفت که بنگلۀ اقامتش را از سر نو کاه پوش کنند، چنان کردند باران بی اختیار بارید که عالم سیراب گشت. (بحر زخّار جلد سوّم، ص 201 )
3.
موج احوال آن بری از بشریت، آن صاحب نفی شخصیت، آن صوفی امجد حضرت غلام محمّد، از رفقای غازی الدین خان وزیر بود همراه او در فرخ آباد آمد، چون وزیر قصد مکّه کرد او همانجا به زاویة خود ماند. به مرتبة متوکّل بود و مدام درس قرآن دادی هم درآن ایّام قحط سالی واقع شد بعد از سه روز بیک کف دست کنجد و یک کاسه آب افطار نمودی و از هیچکس چیزی نگرفتی و ملامتیانرا خبر از احوال او نشدی و گاهی به در کس نرفته و هم وی گوید یک شاه غلام محمّد دیگر در فرّخ آباد بود بسیار کامل و عابد و به جمیع صفات درویشی موصوف با برکت و کرامت هر دو غلام محمّد معاصراند. (بحر زخّار جلد سوّم ، ص 202 )
4.
موج احوال آن باعث عنایت الهی به خلایق، آن در کمالات فایق، آن عارفة کامل عاشق و وحید، حضرت بی بی ساره والدة شیخ نظام الدّین ابوالمویّد در تذکرةالاصفیا نویسد بسیار بزرگ بود. وقتی امساک باران شد پسرش شیخ نظام الدّین رشته از دامن گسسته به دست گرفت و گفت خداوندا به حرمت این رشتة دامن ضعیفه که هرگز چشم نامحرم بر وی نیفتاده باران بفرست برفور عرض این کلمه باران رسید و عالم سیراب گشت، قبر او در پهلوی نمازگاه کهنه در دهلی که قبر خواجه قطب الدّین پس پشت وی واقع شده. (بحر زخّار جلد سوّم، ص 367 )