Iqtibas-ul-Anwar

About this text

Introductory notes

Braswi was a Sufi who lived in Delhi and wrote this tazkirah (biographical collection) of the Chishti saints of India. The order was founded in the tenth century in Chisht, a small town near Herat, Afghanistan, by Abū Isḥāq Shāmī (d.940) and introduced into India by Muʿīn al-Dīn Sijzī (d.1230). The Iqtibās-ul Anwār traces the origins of the Chishtis from the prophet Muhammad and briefly describes the early Sufis from Hasani Basri onwards, describing miraculous cures during hard times. The selection includes his account of the prominent Chishti saint ʿAbd al-Quddūs Gangohi (1456–1537), born in Rudawlī in eastern Uttar Pradesh. Though his family claimed descent from Imām Abū Ḥanīfa (d.767), the founder of the Ḥanīfa school of jurisprudence, Gangohi was drawn towards mysticism, and joined the local Chishtī khānqāh (Ṣūfī convent) at Rudawlī, founded by Shaykh ʿAbd al-Ḥaq (d.1434). Before the Battle of Pānīpat (1526) – at which the Mughal armies defeated the sultan of Delhi, Ibrāhīm Lodī, and founded the Mughal empire – Gangohi was called to bless the Lodī armies but instead prophesied disaster. On Bābur’s victory, he was captured and taken to Delhi, and eventually allowed to settle at Gangoh, where he died in 1537.

1.

[Page 1083]

وقتی این فقیر ( محمّد اکرم براسوی ، مولّف اقتباس الانوار) را در ایّام وبای طاعون آزاری حادث شده بود که صورت صحت نمی‌پذیرفت آن رابعه (جد پدری مولّف) نزد چهار پای من بیامده هفت بار حوالی وی بگشت و به‌فقیر گفت که من آزار تو بر خود گرفتم حق تعالی ترا صحت دهد. این فقیر را صحت روی داد و وی بر بستر مرض افتاد و هم درآن مرض ازین عالم برفت.

2.

در لطائف قدسی می‌نویسد که در یکسالی برشگال غالب شد و مخرج آب غدیره بزرگ که قریب سرای حضرت قطب العالم بود عاملان لکهنوتی بستند به واسطة آنکه ضرر به زراعت شان می‌رسید آب آن غدیره واژگونه در سرای بیامد به حدّی که از غلبة آب بعضی خانه‌های سرای درهم افتادند، هر چند که به عاملان لکهنوتی گفته شد که مخرج آب بکشائید آنها نکشادند بلکه برعکس زیاده محکم کردند و بر سر آن بند دراز نصب کردند تا هر که این بند بکشاید ویرا بر دار نهند. این معامله به سمع حضرت قطب العالم رسید، فرمود اگر مخرج آب نمی‌کشایند با حق تعالی بگویم تا باران نیارد در حال امساک باران شد و سرای از مضرّت آب خلاص یافت تا سال دیگر بند مخرج آب همچنان مسدود بود و برشگال آمد باران نیک نمی‌بارید خلق درمانده شد به خدمت آنحضرت آمدند تا دعای باران بخواهند فرمود که مخرج آب بکشائید لاچار شده بکشادند به‌مجرّد کشادن وی بارندگی بسیار شد و چون باران سال دویم غلبه کرد عاملان لکهنوتی باز خواستند که مخرج آب را مسدود کنند مغلان که عاملان گنگوه بودند به آنها گفته فرستادند که شما در زمین بند می‌دهید در اینجا مردانی اند که در آسمان بند می‌دهند بعد از آن هرگز مخرج آب مسدود نکردند.

3.

وزی حاکم قصبة ردولی برای ملاقاتش ( شیخ فخرالدّین ) آمد و حضرت مخدوم قاضی همراه وی بود، شیخ فخرالدّین در حجره بکشاد و گفت که مرا فراغ نیست، مخدوم قاضی صفی در خیال شد تا موجب بی‌فراغتی دریابد، هرچند می‌پرسید شیخ فخرالدّین ظاهر نمی‌کرد، آخر الامر چون مزاحم تر شد گفت که حرارت تشنگی در گرفته است. مخدوم قاضی صفی فرمود که آب موجود بود و ماه رمضان نبود چرا نخوردید؟ گفت از آن مدّت که در جونپور با شما می‌خواندیم تا این وقت آب نخوردیم اکنون گاه گاه حرارت تشنگی چنان می‌گیرد که اگر دهن به دریا زنم خشک شود و آب در جهان نماند امّت حضرت رسالت پناه صلّی‌الله علیه وسلّم هلاک شود و به ضرورت تمام حرارت را در می‌خوریم چون حساب آن کردند پنجاه ساله شد.

4.

و آنحضرت ( شیخ عبد القدوس گنگوهی ......اگرچه در ظاهر به قید مناکحت در آمده بود چنانکه بیانش در احوال پیر وی قدّس سرّه حضرت شیخ محمّد بن شیخ عارف به طریق تفصیل گذشته امّا در باطن همیشه از همه دریده و بریده می‌گذرانید و ترک دنیا چنان داشت که از ملک آبای و اجداد نیز دست کوتاه کرده بود به فقر و فاقه در شغل مشغول و مستغرق می‌ماند و شیخ حمید الدّین ولد بزرگ آنحضرت در آن ایّام بچه بود و قوت بعد از دو سه فاقه می‌یافت چون گرسنگی غلبه می‌کرد از مادر طلب طعام نمود مادر می‌گفت که از پدر طلب کن وی پیش آنحضرت می‌آمد و می‌گفت که گرسنگی زور آورده است طاقت تحمّل نیست هرچند که وی فریاد گرسنگی می‌کرد آنحضرت اصلاً توجّه نمی‌نمود چون فریادش از حد می‌گذشت می‌گفت که ای فرزند انشاءالله تعالی در بهشت طعام لطیف و خوش خواهیم خورد وی مایوس شده بر مادر خود می‌گفت که پدرم خوردن طعام را به حواله می‌سازد بهشت کجا است و کی در آنجا خواهم رفت مادر از کمال شفقت فرزندی می‌گریست و می‌گفت که امروز به حکم ازلی نصیب چنین است تا فردا چه پیش آید

This text is in its original language, and has an English translation:
Translation

This is a selection from the original text

Keywords

باران, فقیر, فقیر, وبای

Source text

Title: Iqtibas-ul-Anwar

Author: Mohd. Akram Braswi

Editor(s): Md.Ehteshamuddin

Publisher: Institute of Persian Research, Aligarh Muslim University

Publication date: 2016

Original compiled 1729

Original date(s) covered: 1537

Edition: 1st Edition

Place of publication: Aligarh

Provenance/location: Original compiled 1729 Original date(s) covered: 1537

Digital edition

Original author(s): Mohd Akram Braswi

Original editor(s): Md. Ehteshamuddin Institute of Persian Research, Aligarh Muslim University , Azarmi Dukht Safavi Institute of Persian Research, Aligarh Muslim University

Language: Persian

Responsibility:

Texts collected by: Ayesha Mukherjee, Amlan Das Gupta, Azarmi Dukht Safavi

Texts transcribed by: Muhammad Irshad Alam, Bonisha Bhattacharya, Arshdeep Singh Brar, Muhammad Ehteshamuddin, Kahkashan Khalil, Sarbajit Mitra

Texts encoded by: Bonisha Bhattacharya, Shreya Bose, Lucy Corley, Kinshuk Das, Bedbyas Datta, Arshdeep Singh Brar, Sarbajit Mitra, Josh Monk, Reesoom Pal

Encoding checking by: Hannah Petrie, Gary Stringer, Charlotte Tupman

Genre: India > biographies

For more information about the project, contact Dr Ayesha Mukherjee at the University of Exeter.

Acknowledgements