Mirat-Ul-Alam
1.
....و درین سال (سال چهارم مطابق سنه هزار و چهل هجری ) باران در ملک دکن و گجرات و اطراف آن بالکل منقطع شد و قحط عظیم روی داد و از بنگاه بر روال هفتاد لک روپیه بغله دیدگان مرحمت شد و در هشتاد کرور دام مجال خالصه یازدهم حصّه ممالک محروسه است تخفیف دادند. (مرآۀ العا لم (آ ئینة بخت)، بختاور خان ، ورق ۶۰)
2.
....ظهور لطیفة تائیدات الهی بود که به انواع تفرقات از قحط و غلاّت در آن سرزمین (سال ششم مطابق سنه هزار و چهل و دو هجری) صادر شد و قلعه به ارکان دولت خدیو موید من اللّه تسلیم گردید و چون این خبر به مسامع علیه رسید خانخانان خان زمان پسرش را به اقسام عنایات امتیاز بخشیدند و نصرت خان بخطاب خاندوران سرفرازی یافته از اصل و اضافه به منصب پنج هزاری سر بلند شد. (مرآۀ العا لم (آ ئینه بخت)، بختاور خان ، ورق ۶۳)
3.
....و درین سال (سال هشتم مطابق ۱۰۴۴ه پنجم جمادی الثانی ) نجابت خان قلعه شیر گره را که سرحد ولایات سری نگر است مفتوح گردانید و حصار کالپی را بدست آورد و قلعه مانتور را متصرّف شد چون از گنگ هردوار عبور نموده شنید که جمعی راه در آمد آن ملک مسدود کرده اند مستعد پیکار شده بی محابا سر آنها ریخته جمعی کثیر را اسیر کرد و سردار آنها هراسیده وکیلی فرستاد و ده لک روپیه برای سرکار والا و یک لک روپیه بجهت خان قبول نموده مشروط به آنکه تا وصول مبلغ بهمین جا توقف نمایند و بخاطر داشت که به سبب ماندن لشکر آذوقه کم خواهد شد و برسات خواهد رسید و عسرت و برسات سبب تزلزل لشکر خواهد شد آخر همچنین شد و خان از بی تدبیری بحال صعب گرفتار شده به ناکامی معاودت نمود و خلقی را به کشتن داد و جمعی کثیر به گرسنگی مرد. (مرآۀ العا لم (آ ئینه بخت)، بختاور خان ، ورق ۶۵)
4.
....سال سیزدهم مطابق سنه هزار و چهل و نهم هجری(۱۰۴۹ه) بست و یکم جمادی الثانی پانزدهم زیب اورنگ سلطنت سعادت ملازمت دریافتند هم درین سال حادثة آتش افتادن در ارک اکبر نگر و سوختن تمام کارخانجات و هفتاد و پنج کس از خوادم محل شاه شجاع که کهن سالان بکر نشان دهند واقع شد و بست و پنجم شوال مطابق غره اسفندار اعلی حضرت از لاهور به سیر کشمیر توجه فرمودند و هشتم ذی قعده زیب اورنگ خلافت را بدولت آباد مرخّص فرمودند و نهم ذی الحجه واقعه آنجا بفیض قدوم مبارک منبع سعادت گردید از سیر بساتین آنجا نشاط افزای خاطر شده بسیر سنگ سفید نهضت فرمودند و به هنگام مراجعت از راهی که وقت رفتن در کمال آسانی بود از شدّت باران چنان لای شد که اسپان تا زانو و بغل در گل فرو می شدند و عروق درهم یافته درختان که به کثرت باران از ته خاک برآمده بود زنجیر پا گشته از موکب باز میداشت و از دشوار گزاری کار بجان رسیده بود و بادشاه در شش پهر چهار کروه نوردیدند بعد از دوپهر شب بمنزل آمدند و سه شبانه روز متّصل باران می بارید و روزی که کشتی سواره داخل دولت خانه می شدند تا آنکه آب رو به کمی نهاده بود کشتی از اکثر فراز درختان بساتین کنار دل و بهت می گذشت ارتفاع آب در نخستین سال جلوس که از عظیم سیل آب دل و بهت بهم پیوسته بود سه گز زرعی شده بود و درین مرتبه چهار گز ذرعی شد و قریب چهار هزار خانه بر کنار دل و بهت انهدام یافت و دیهه بسیاری را آب برد بران حوادث دیده کشمیر چنان طغیان نشان نمی داد و از عرضه داشت جان سپار خان فوجدار بهره بعرض رسید که چهار صد موضع ته آب برد و از پرگنه خوشاب جز دامن کوه ازین آفت برست و همچنین اکثر مواضعات واقع پنج شش کروهی بهت خراب گشتند. (مرآۀ العا لم (آ ئینه بخت)، بختاور خان ، ورق ۷۱)
5.
....هم درین سال (سال پانزدهم(۱۵) مطابق سنه هزار و پنجاه و یکم هجری۱۰۵۱) قلعه مود نور پور و باقی حصول متعلقه جگت سنگه بسعی جمیل سید خانجهان و راجه جی سنگه و بهادر خان و اللّه خان مفتوح گردید و زیب اورنگ سلطنت که بفرمان والا از دکن روانه حضور بودند به استلام رسیده مستسعد گشتند و چون در کشمیر از فزونی آب دل و بهت مزرع خراب گردید و غلاّت آب برد رعایای آن صوبه به بلای قحط و غلا مبتلا گشتند و به لاهور آمده زیاده از سی هزار کس در پای جهروکه درشن فراهم شدند مبلغ یک لک روپیه خیرات مرحمت کردند و حکم شد که تا این جماعه در لاهور باشند هر روز ده جا طعام دویست روپیه از سرکار می داده باشند و سی هزار روپیه نزد تربیت خان به کشمیر فرستادند که قسمت نماید. (مرآۀ العا لم (آ یئنه بخت)، بختاور خان ، ورق ۷۲)
6.
....سال بست و پنجم مطابق سنه هزار و شصت و یکم هجری چون به سبب افزونی باران ریاض اطراف دل در وسط آن و دیگر بساتین حوال کشمیر بی رونق گردید آب دل آن قدر طغیان نمود که بباغ پایان جهروکه آمده سیر گلها را صفای نمانده مکرر فرمودند (اعلی حضرت صاحبقران ثانی) که بعد ازین به کشمیر نخواهم آمد و رایات عالیات از آنجا نهضت نموده در دارالسلطنت اعتلا گرفت. (مرآۀ العا لم (آ ئینه بخت)، بختاور خان ، ورق ۸۱)
7.
.....هزار و هفتاد و یک هجری ۱۰۷۱ه ششم شعبان از چهارم جلوس همایون) از معظمات غنایم که بکار عامه سپاه آمد انبارهای برنج بود که مخالفان تیره ایام از سفاهت و طبع خام به گمان آنکه پس از مراجعت لشکر اسلام باز بران دست تملّک خواهند یافت به سوختن و تلف ساختن آن پرد اخته بودند درین مدت که عساکر ظفر مآثر دران بوم دائره اقامت داشت اعظم اسباب قوت لشکر همایون شد و اگر نه آن بودی از بی قوتی و فقدان آذوقه خصوصاً در موسم برشگال و طغیان آبها که راه رسد آذوقه از اطراف مسدود بود مردم را کار بجان می رسید و یکصد و هفتاد و سه انبار که در هر یکی ده هزار برنج بود بضبط در آمد خان سپه سالار از راه پیش بینی کسان به محافظت آن گذاشته و نگذاشت که دست غارت و تاراج افواج بحر امواج شود و زیاده از قدر احتیاج پایمال اسراف و اتلاف گردد و مقرر شد که رعایای ولایت کامروپ به اوطان خویش رفته به عمارت و زراعت پردازند و تا مدت یک سال از ادای مال واجبی و تکالیف دیوانی مرفوع القلم باشند آن محنت زدگان جور دیده که بمیان برکات دولت بادشاه دین پناه از شر آن قوم بد سیر نجات یافته بودند برخصت خان سپه سالار بر سفاین خوار آشامی که از یک لخت چوب می برداشتند و آنرا گوشه گویند سوار شده بمواطن و مساکن خویش پیوستند. (مرآۀ العا لم (آ ئینه بخت)، بختاور خان ، ورق ۱۷۵)
8.
.....هزار و هفتاد و یک هجری۔۱۰۷۱ه) در سوابق ایام هر گاه لشکری بعزم تسخیر آن مرز و بوم روی توجه بدان صوب می آورده بر حد آن ولایت می رسید آشامیان مقهور در مقام مدافعت در آمده بشبخون و خدعه و عذر و سد راه آذوقه کار بر آنها تنگ می ساختند و اکثر بدین طریقه بران گروه ظفر نیافته از مقامات عاجز می آمدند و رعایا را کوچانیده به کوهستان می بردند و آتش در غلات زده ولایت را خالی می کردند و چون لشکریان در می آمدند و ایام برشگال می رسید از کمین فرصت بر آمده به کینه خواهی و انتقام می پرداختند و آن فریق را از فقدان آذوقه و قوت کار بهلاکت کشیده در دست آن محاذیل اسیر می گردیدند و باین عنوان مکرر لشکرهای گران دران گرداب بلا غریق بحر فنا گشته متنفسی از آنها بر نیامده. .........و در ازمنة سابق وقتی حسین شاه نام یکی از سلاطین بنگاله را عزیمت تسخیر آن ولایت پیش نهاد همت گشته.......... حسین شاه پسر خود را با لشکر بضبط آن حدود گذاشته به بنگاله معاودت نموده چون برشگال در رسید بطغیان آبها طرق مسالک مسدود گردید و راجه با اعوان و انصار خویش از کوه فرود آمد و آشامیان بد گهران لشکر را درمیان گرفته بجنگ پرداختند و از جمیع جوانب راه آذوقه مسدود ساختند و آن گروه را در اندک فرصتی از فقدان قوت کار بجایی رسید که در دست مقاهیر قتل و اسیر گشتند . (مرآۀ العا لم (آ ئینه بخت)، بختاور خان ، ورق ۱۷۸۔۱۷۹)
9.
..... (آغاز سال پنجم از سنین والای دولت عالمگیری مطابق سنه هزار و هفتاد و دو هجری ۔۱۰۷۲ه ) چون خانخانان سپه سالار جهت گزرانیدن ایام برشگال در آن ولایت ضبط در بسط تهانها نمود چون در متهرا پور رحل اقامت انداخت درین اثنا موسم برشگال در رسید و تمام روی زمین را آب گرفت آشامیان بد نهاد انتهاز فرصت نموده دلیری آغاز کردند ........چون سپاه ظفر پناه را مجال سواری و ترکتاز نبود تهانه جات متفرق در گرگانو فراهم آمده آماده مدافعت آن تیره بختان بودند..... و چون این حالت بامتداد کشید جنود مسعود را آذوقه مفقود گشته از بی قوتی کار بصعوبت انجامید و راهها همه مسدود شد و سبب کثرت بارش و ردارت آب و هوا اقسام امراض و اسقام خصوص لرزه و اسهال شایع گشت و اکثر اهل لشکر مریض شدند و از سختی در هوا و مقدمه وبا در جنود نصرت لوا بهم رسیده جمعی کثیر بساط حیات در نوردیدند و این حالت در جمیع ولایت آشام سرایت کرده خلقی انبوه از اشیاع و اتباع راجه در کوهستانها بدرکات جحیم پیوستند و از وقوع قحط و وبا کار مردم بدشو اری کشید و درین مدت قوت اهل لشکر و دواب برنج بود و دیگر اجناس از غلات و ماکولات وجود عنقا داشت. چون گاو بسیار از مخالفان بدست آمده بود تا یکچند گوشت گاو در آب صرف جوشانیده با برنج می خوردند و در اواخر حال آن نیز مفقود گردید و از آنجا که جز صبر و سکون چاره نبود مجاهدان دین بمقتضای ان اللّه مع الصابرین پای همت در دامن مصابرت کشیده و دست اعتصام بحبل المتین توکل زده منتظر انصرام ایام برسات و رهایی ازان ورطة آفات بودند اواسط باران رو بکمی نهاده خورشید جهان افروز لطف الهی از افق افضال تابان شده زمرۂ اسلامیان را پایی یمنی از گل بر آمده و کشتئ مخالفان بخشک رود افتاد و درین ضمن کشتیهای آذوقه نیز رسیدند (مرآۀ العا لم (آ ئینه بخت)، بختاور خان ، ورق ۱۸۵)
10.
.... (آغاز سال دهم از سنین والای دولت عالمگیری مطابق سنه هزار و هفتاد و هفت هجری ۔۱۰۷۷ ) در گزارش شمّه از جلایل شمایل خدیو عادل کامل و خداوند عالم عامل بر ضمیر فیض پذیر مطالعه کنندگان این کتاب هویدا باد که چون این نیازمند بیاوری طالع و مساعدت بخت بدوام خدمت حضور لامع النور خدیو آگاه بادشاه دین پناه ظل ظلیل ...........مستعد است ....بعنایت خلعات و دیگر عنایات کامیاب می فرمایند شرائف خیرات و مبرات و ادرارات ازان مظهر فیض الهی آن قدر به معرض وقوع و موقف ظهور می رسد که از سلاطین و ملوک ماضیه عشر عشیر آن واقع نشده و در ماه مبارک رمضان شصت هزار روپیه و در شهور دیگر کمتر ازان به مستحقان می رسد و لنگرخانه های متعدد در دارالخلافه و امصار دیگر برای قوت عجزه و مساکین مقرر شده و هر جا که بجهت نزول مسافران و ترددان رباطها و سراهای نبود احداث یافته و ترقیم مساجد ممالک محروسه از سرکار فیض آثار شده امام و موذن و خطیب معین گردیده چنانچه مبلغ خطیر و زر کثیر مصروف این امر شده دمی شود و در جمیع بلاد و قصبات این کشور وسیع فضلا و علما و فقرا را بوظایف لایقه از روزیانه و املاک موظف ساخته. (مرآۀ العا لم (آ ئینه بخت)، بختاور خان ، ورق ۲۱۱)
11.
...... (عرض داشت کمترین بندگان درگاه سلاطین پناه ) تسلیمات بندگی و سجدات غلامی تقدیم رسانیده جبین نیاز بر زمین عبودیت سوده ذرّ ه آسا به موقف استادهای پایة سریر فلک نظیر و باریافتگان بارگاه آسمان جاه عالم پنا ه می رساند که شب هفدهم ذیقعده سنة ۲ جلوس اقبال مانوس در روضة منوّره مجلس مولود به آیینی که شایان این مکان جنت نشان است شرف انعقاد یافت. عمدۀ الملک رکن السلطنت وزیر خان به اکثر بنده های درگاه والا تمام شب تا دوپهر روزدر روز مقدسه مجلس آرا بود۔ ارباب علم و عمل و اهل زهد و صلاح با حافظان و مولود خوانان فرقه فرقه و طبقه طبقه حاضر بودند. مبلغ شش هزار روپیه به جهت صرف خیرات و سایر اخراجات مولود مقرر و معین است تنقلات و طعام و ارگجه و پان و دیگر لوازم مجلس افروز رنگین بود. وجه خیرات در مجلس مولود به علما و فضلا و صلحا و فقرا و حافظان و ذاکران و در گوشه و کنار به منزویان و گوشه نشینان و بر دروازة روضة منّوره متبرکه به محتاجان و مسکینان و عورات بیوه و ضعیفه در خور حالت و استحقاق هر کدام قسمت یافت و جمعی کثیری به فیض رسیده به دعای دوام دولت ابد پیوند اشتغال نمودند. (مرآۀ العا لم (آ ئینه بخت)، بختاور خان ، ورق ۱۷۸۔۱۷۹)