About this text
Introductory notes
The A’in-i Akbari is the third volume of the Akbarnama composed by Abu’l Fazl (1551-1602) upon the order of the emperor Akbar (r.1556-1605) between 1589 and 1596, with additions made till 1598. It deals in particular with the A’inha-i Muqaddas-i Shahi (Sacred Imperial Regulations) and contains five books (daftars). The first three – Manzil-abadi (the palace establishment), Sipah-abadi (the military establishment), and Mulk-abadi (the government of the country) – give detailed descriptions of imperial administration. The two final books describe the sciences, religions, and culture of the country, and add a collection of Akbar’s “sayings”. The standard printed text is Blochmann’s edition of 1867-77, but two previous versions are those edited by Syed Ahmed Khan (Delhi, 1855), and Nawal Kishore (Lucknow, 1869). Manuscript variants include: British Library, Add.7652, Add.6552, IO Islamic 6; Royal Asiatic Society, Pers.121. The work was translated into English by Blochmann and Jarrett, revised by Phillott and Sarkar (1927-48). Our selected excerpts contain descriptions of food, feast, charity, household and agricultural management, and administration of resources.
THE
Ā’IN-I- AKBARI
BIBLIOTHECA INDICA
1.
او لیای نصرت فراهمم آرندگان و نگهبانانِ سرشتۀ داد و ستد درهیکلِ فرمانِ روئي بسانِ باد هم نسیمِ دلنراز و هم سمومِ جانگداز * بزرگِ ایشان وزیر * ازو بدیوان تعبیر رود * نائبِ مالئي اورنگ نشینِ اقبالست * پاسبانئ خزائن وگره کشائئ محاسبات بدوست * *صیرفئي نقدِ عمل آبادساز خرابۀ جهان او را شمرند
2.
مسندآرای اقبال چنانچه شخصِ جهان را *بمرتبه آرائي شایسته نظامي بخشد پیکرِ سلطنت را نیز باصلاحِ این چهار کروه حسنِ انتظام دهد طائفۀ خردپژوهانِ باستاني چار رکنِ سلطنت چنین نگاشته اند نخست عاملِ درست کردار *نگاهبانِ کشاورز پاسبانِ رعّیت آبادسازِ ولایت صایه افزای خزبنه
3. *آئینِ خزینه آبادی
آکاه دلِ ژرف نگاه دریابد که گزین ایزدی نیایش و بهین الهي پرستش انتظام دادنِ پراگندگيء روزگار و فراهم آوردنِ پریشانيء جهانیانست * و آن باز بسته بآباديء زمین و معموري منزل و سامانِ مجاهدانِ دولت و نیلک کردارئ سپاه * وآن در گروِ اندیشۀ درست و تیماردائ مردم و اندوختنِ گزیده مال و خرج بفرمایش خرد * بایستِ شهري و صحرائ بدو صورت گیرد و شایستگئ هر دو گروه بدان سرانجام یابد * دادگرانِ دیده ور را اندیشۀ این ناگزران و گرد آوري آن ناگزیر* و همان طرز که وارستگانِ تجّردپیشه را فراهم آوردنِ خواسته و پزوهشِ افزون تر از ناگزیر نکوهیده شمارند بر همّتِ نعلّقیانِ شهربند نقیضِ آن نقشِ لزوم دارد * این سخن سرائئ ظاهرنگهانِ کوتاه بین است ورنه بحقیقت هردو بناگزرانِ وقت در تگاپو * تهیدستانِ سیردل از خورش *و پوشش آن مایه برگیرند که نیروي پژوهش آگهي بخشد و گرمی و سري را پناه شود *وکفایتِ دیگران گنجینه آمائي و فراهم آوردنِ اسبابِ سطوت و دیگر امور
4. آئنِ آبدارخانه
گیتي خداوند این سرچشمۀ رندگي را آبِ حیات خواند و پاسبانئ آنرا بدرست کاران سیراب مغز فرمیاد * از بسیاري پرهیزد و سررشتۀ آگهي نگاه دارد * و در سفر و حضر آبِ گنگ بر آشامد* و چندی از راستانِ سعادت گراي بر ساحلِ آن باشند با ختیاط برگیرند و کوزها سر بمهر آید * دران هنگام که موکبِ اقبال در دار الخلافتِ آگره و فتح پور بود از قصبۀ سورون مي آوردند * امروز که عرصۀ پنجاب بقدومِ شاهنشاهي آرامگه از هردوار مي آرند* و در خورش پختن آبِ جمنه و چناب و آبِ باران بخرج رود و لختی ازو نیز بر آمیزند * و از مهرگزیني در سیر و شکار ژرف نگهانِ دیده ور نامزد گردند بدوربیني عیارِ *آبها گرفته آید
5. *آئنِ صوفیانه
گیتي خداوند از کارآگهي کمتر میل بگوشت فرماید و بیشتری بر زبانِ گوهرآمود رود و با آنکه گوناگون خورش برای آدمي آمده است از بیدانشي و گرگ خوئئ بآزارِ جان داران دل بر نهد و از کشتن و خوردن دست باز نگیرد هیچ دیده بر حسنِ کم آزاري نکشاید و خویشتن را دختۀ جانوران گرداند * اگر نه بارِ تعلّق بر دوش بودی یکبارگي دست ازان باز کشیدی و بسیچ آنست که پایه پایه گذاشته آید * و اندکی بمزاجِ زمانیانِ چالش رود* آدینه میل نفرمودی سپس یکشنبه و اکنون روزِ تحویلِ غرّۀ شمسي ماهِ روزِ مهر روزِ خسوف و کسوف روزِ میانۀ دو صوفیانه دوشنبهِ رجب جشنِ هر ماهِ الهي همگي ماهِ فروردین و ماهِ ولایت مقدس که آبآن ماه است افزوده اند * و چون قرار یافت که ایّامِ صوفیانۀ آبآن ماه بشمارۀ سال عمرِ گرامي برسد چندی از آذرصاه نیز صوفیانۀ شدی* درین هنگام بتمامي صوفیانه شد * و از فزونئ حق پژوهي در هر سال افزایش گیرد و کمتر از پنج روز نباشد* چون تداخُل در صوفیانه راه یابد کمي را بدل بر گِرند و بر شهور قسمت رود * و چون بزرگ صوفیانها سپري گردد نخست [Page 60] گوشتین خوردني از خانۀ مریم مکاني آماده شود* سپس دیگر بیگُمان و شاهزاد گان و *برخی نزدیکان درین کار خانه اُمرا و احدیان و دیگر سواران شرفِ خدمت اندوزند * علوفۀ پیاده *از صد دام تا چهارم صد*
6. *آئینِ میوه خانه
گیتي خداوند میوه را گرامي نعمتِ دادارِ بیهُمال شناسد و فراوان توجّه برگمارد* ازین رو کارندگانِ ایران و توان خانه دار آمدند و کشت و کارِ آنرا روزبازار شد * و خربزه و انگور فراواني پذیرفت و گزیدگي یافت و همچنان تربز و شفتالو و بادام و پسته و انام و جز آن پیدائي گرفت * ازان باز که کابل و قندهار و کشمیر بر قلمرو فزوده آمد بار در بار *آمد* همه سال در منازلِ خواسته داران بود و در بازارها خرمن خرمن
7.
* آئنِ ارادت گزینان هنگامِ دیدارِ هم آ نکه یکی الله اکبر گوید و دیگری جلّ جلاله سراید *همگي قدسي بسیچ آنست از سرچشمۀ هستي فراموشي نیارند و بیادکردِ الهي سیراب دل و ترزبان و شیرین کام باشند [Page 161] *و نیز بفرمایشِ آن پیشوای آگاه دلانِ هشیار خرام آشی که مردم پس از فرو شدن بکار برند در زندگي سرانجام دهند -و ترشۀ واپسین سفر پیش روان شود * هر سال روزِ ولادت انجمنی برسازند و خوانِ گوناگون نعمت بر کشند *دستِ نوال برکشایند و زادِ راهِ درازِ آمده گردد * نیز بآئینِ مقدّس در نا خوردنِ گوشت همّت گمارند و برخی در همان هنگام که همگنان را بار دارند دست بدو نیالایند لیکن در ماهِ ولادتِ خود نزدِ آن نشوند * و نیز پیرامونِ کشتۀ خود نکردند و بخوردِ آن نشتابند *
8. ایئنِ خیرات
*گیتي خداوند آرزومندانِ تهیدست را نقد و جنس بر دهد و آشکارا و پنهان دلها بدست آرد *فزاوان مردم را روزینه و ماهیانه و سالیانه مقّرر باشد و بی رنجِ انتظار کامیاب گردند *و آنچه هر روز نزدیکانِ درگاه عرضِ احوال مردم نمایند و خواسته برگیرند بنگاشتن در نگنجد *و آنچه همه روز بنیازمندان داده آید و آش خانها سرانجام یابد گذارشِ آن بس دراز * *و گنجوری جداگانه در پیشگاهِ حضور آمده باشد * هر تهید ستی که بنظرِ همایون درآید ناگزیر کامِ دل بر دارد
9. ایئنِ وزنِ مقدّس
دوم پنجمِ رجب بهشت چیز جدا جدا برسنجند نقره قلعی پارچه سرب میوه شیرینی روغنِ کنجد سبزي * درین دو هنگام فرخنده جشنِ *سال گره انتظا م یابد * بخشش و بخشایش را صلای عام در دهند
10. ایئنِ سیورغال
شهریارِ آگاه دل گروهاگروه مردم را بگوناگون عاطفت تیمارداري فرماید و به نیروي خردِ خداداد گزین ایزد پرستش بر شمارد * و چهارگونه آدم را بزمین و روزینه کامیاب گرداند و پایه شناسي را تازه روائی بر دهد * نخستین آگهي جویانِ آبآداندیشه که دست از همه بر گرفته در فراهم آوردنِ حقیقي علوم شب از روز نشناسند * دوم رنج کشانِ خویشتن گداز که دل به پیکارِ نفسِ خود آرا بسته از جهانیان رو بر تافته اند * سوم درماندگانِ تهیدست که توانائئ جست و جو ندارند * چهارم بزرگ زادگانِ آزرم دوست که از کم داشی راهِ پیشه وري نسپرند * نقد را بزبانِ وقت وظیفه گویند زمین را ملک و مددِ معاش * و باین عنران کرورها داده اند و روز بروز افزوده گردد *
11. * ائینِ ده سیری
جهان آرا از دوربیني در کشت و کار هربیگه از پارنجِ جهانباني ده سیر غلّه برستاند و بهر ناحیتی انبارها برسازد* خروشِ چهارپایانِ سرکار ازین سرانجام یابد و از بازار برنستانند و سرمایۀ آسودگئ [Page 200] مردم کردد * و نیزبرگرانِ تهیدست را مایه ده آید و بهنگامِ گران ارجي بارزاني فروشند و افزون از بایست ندهند * و هرگونه آبادي ازو صورت گیرد * و فراوان جا در قلم رو ازو آش خانها آماده گردد و خواهشگران بی چیز را روزی فراچنگ آید * و بیتاقداري جا بجا کار آگهان نامزد گشتند و داروغکانِ *جدگزین و بتکچیانِ درست قلم قرار گرفتند که اندازۀ دخل و خرج نگاه دارند
12. *آئینِ جشن آرائی
*شهریارِ قدردان نخست گزیده روشهای پیشهای پژوهد و در روائئ آن کوششِ فراوان رود و بخداوندان نه نگریسته شایسته را بگران ارزش بر گیرد *دوم در پرورشُ گوناگون مردم توجّه بر گما رد و بخشش را بهانه بر جوید *بنابرین چون سورهای جمشیدی و عیدهای موبدی بسمعِ همایون رسیه پذیرش یافت و اسبابِ دهش آماده شد *نخستین جشنِ نوروزی * چون خورشید تابان بحمل برتو خاص بخشد تا نوزده هنگامۀ عشرت فراهم آید *دران میان دو روز بروز بزرگ عید شود و فراوان خوساته و گوناگون کالا داده آید غرۀ فروردین ماه و نوزدهم هنگامِ شرف *و روز ی که بماه همنام بود باستانیان بارگاهِ بساط فراخ زدی و سوم آراستی و کشورخدا نیز بدان پردازد *نوزدهمِ فروردین* سومِ اُردی بهشت * ششمِ خورداد* سیزدهمِ تیر * هفتمِ امرداد* چهارمِ شهریور* شانزدهمِ مهر *همِ آبان * نهمِ آذر* هشتم و پانزدهم و بیست و سومِ دی* دومِ بهمن * پنجمِ اسفندارمذ *در هر جشنی صورت و معنی گوناگون آرایش بذیرد * مردم بکامیابی ترانۀ شوق برسازند *در سر هر پهری نقّاره بلندآوازه گردد * خنیاگران و رودنوازان بآوا درآیند *و در اوّلین سه شب و دومین یک چراغان بر آفروزند و نشاط افزوده آید* لختی ازین داستان در سر آغازِ نخستین دفترگذارش یافت